سه اصل اساسی در بازارهای مالی


لری هایت نیز در قالب استعاره‌ای به سرمایه‌گذاران می‌گوید: «اگر همه ژتون‌های خود را نگه دارید، نمی‌توانید برنده شوید. اما یادتان باشد، اگر تمام ژتون‌های خود را از دست بدهید، دیگر نمی‌توانید بازی کنید!»

بنیادی‌ترین اصل سرمایه گذاری در بورس چیست؟

بنیادی ترین اصل سرمایه گذاری در بورس و بازارهای مالی

سرمایه‌گذار خبره با پذیرفتن مسوولیت سودها و زیان‌های خود همچنان کنترل خود را حفظ می‌کند.

حفاظت از سرمایه بنیادی‌ترین و اولین اصل سرمایه‌گذاری در بازار سهام به شمار می‌رود.

بر این اساس، اینکه در بازار سهام بتوانید طوری حرکت کنید که زیان نکنید یا در صورت گرفتار شدن در شرایط منفی کمتر زیان نمایید، یکی از اصول حرفه‌ای‌ فعالیت در بورس به شمار می‌رود.

به طور حتم برای شما هم اتفاق افتاده که از محل خرید سهام یک شرکت در زیان هستند، اما با خریدهای بیشتر سهام در قیمت‌های پایین‌ سعی می‌کنید، تا قیمت تمام شده میانگین خود را در سهام مزبور کاهش داده و در واقع از حجم زیان خود کم کنید.

اما این رویکرد تا چه حد با استراتژی سرمایه‌گذاران موفق در بازار سهام شباهت دارد؟

بگذارید ببینیم نظر آنها در این مورد چیست…

دارایی خود را حفظ کنید

قانون شماره ١ وارن بافت می‌گوید هرگز پول از دست ندهید. قانون شماره ٢ هم این است که هرگز قانون شماره ١ را فراموش نکنید!

جورجی شوارتز دیگر سرمایه‌گذار شناخته شده هم در این زمینه می‌گوید: «ابتدا از بقای سرمایه خود مطمئن شوید، سپس به کسب پول بپردازید.»

حفظ سرمایه در بورس

لری هایت نیز در قالب استعاره‌ای به سرمایه‌گذاران می‌گوید: «اگر همه ژتون‌های خود را نگه دارید، نمی‌توانید برنده شوید. اما یادتان باشد، اگر تمام ژتون‌های خود را از دست بدهید، دیگر نمی‌توانید بازی کنید!»

اما سرمایه‌گذار خبره چه دیدگاهی درخصوص حفظ سرمایه دارد؟

سرمایه‌گذار خبره بر این باور است که همیشه اولویت اول حفظ سرمایه می‌باشد؟ این باور زیر بنای روش سرمایه‌گذاری او است.

در حالی که سرمایه‌گذار بازنده از سرمایه‌گذاری تنها یک هدف دارد: «به دست آوردن پول زیاد». در نتیجه غالبا در حفظ سرمایه با شکست مواجه می‌شود.

بافت، چگونه بافت شد؟

وارن بافت ثروتمندترین مرد جهان در سال 2008 بوده است. در کتاب 23 اصل موفقیت وارن بافت آمده است: وارن بافت، کودک سال‌های بحران بزرگ ایالات متحده بود.

شخصیت دوران جوانی او با تمایل بسیار شدید به ثروتمند شدن آمیخته شده بود.

در دبستان، همچون دبیرستان، به همکلاسی‌هایش می‌گفت که در پیش از سی و پنج سالگی، میلیونر خواهد شد. هنگامی‌که به سن سی و پنج سالگی رسید، ثروت خالص او از شش میلیون دلار فراتر رفته بود.

یک بار، هنگامی که از او پرسیده شد که چرا برای بدست آوردن پول بیشتر، این گونه تلاش می‌کند، پاسخ داد: «این کار به این خاطر نیست که من طالب پول باشم، بلکه دلیل اصلی آن، لذت به دست آوردن پول و مشاهده زیاد شدن آن است.»

نگرش بافت به پول، آینده محور است.

هنگامی‌که او یک دلار از دست می‌دهد (یا حتی خرج می‌کند) به آن یک دلار فکر نمی‌کند، بلکه به این فکر می‌کند که آن یک دلار می‌توانست به چه چیز تبدیل شود.

مطالب مرتبط:

سوزی (همسر سه اصل اساسی در بازارهای مالی بافت) خریداری ماهر بود. او 15,000 دلار صرف تغییر وسایل منزل کرد که به گفته یکی از دوستان بافت یعنی باب بیلینگ «با این کارش تقریبا بافت را کشت!» بافت نزد بیلینگ شکوه کرده بود که، «آیا می‌دانی اگر خرج‌های او در طی بیست سال را حساب کنی، مجموع این خرج‌ها چقدر می‌شود؟»

این گرایش نسبت به پول در تفکر سرمایه‌گذاری او رسوخ می‌کند.

برای مثال، در مجمع سالانه شرکت برکشایر در سال ١٩٩٢، بافت گفت: «فکر می‌کنم که بزرگترین اشتباه من این بود که هنگامی که بیست یا بیست و یک ساله بودم برای خرید ماشین ٢٠ درصد از سرمایه خود را از دست دادم. حالا تصور می‌کنم که هزینه آن ماشین به پول امروز برای من چیزی در حدود ٨٠٠ میلیون دلار است.»

آیا حفظ سرمایه به معنای «هیچ کاری نکردن» است؟

هنگامی که دچار زیان مالی می‌شویم، دقیقا میزان پولی را که از دست داده‌ایم محاسبه می‌کنیم، اما بافت این کار را نمی‌کند.

زیان او، چیزی است که آن مقدار پول از دست رفته، می‌تواند به آن تبدیل شود. برای او از دست دادن پول، تخطی فاحش از هدف اصلی او یعنی «مشاهده رشد سرمایه» است.

حفظ سرمایه، یکی از قوانین سرمایه‌گذاری است که بسیاری آن را مطرح کرده‌اند، اما افراد کمی آن را اجرا می‌کنند. دلیل آن چیست؟

وقتی از سرمایه‌گذاران می‌پرسم که قرار دادن «حفظ سرمایه» به عنوان اولویت اول آنها، چطور خواهد بود، اغلب آنها از نوعی احساس از کارافتادگی صحبت می‌کنند، احساسی مبنی براینکه ‌«بهتر است اقدامی انجام ندهم، زیرا ممکن است، دچار زیان شوم.»

این واکنش نشانگر یک گناه نابخشودنی در سرمایه‌گذاری است: این باور که تنها راه به دست آوردن سود کلان، پذیرش ریسک‌های بزرگ است.

بنابراین عدم پذیرش ریسک تضمین می‌کند که شما هرگز سودهای کلان به دست نمی‌آورید.

برای افرادی که چنین دیدگاهی دارند، سود و زیان با یکدیگر مرتبط و همچون دو روی سکه می‌باشند: برای داشتن فرصت بدست آوردن یک دلار، شما باید ریسک از دست دادن یک دلار (و شاید بیشتر) را سه اصل اساسی در بازارهای مالی بپذیرید.

اما از نگاه سرمایه‌گذاران موفق این یک باور غلط به شمار می‌رود.

در نگاه رایج، هدف از حفظ سرمایه، از دست ندادن پول است؛ این دیدگاه البته که انتخاب‌های شما را محدود خواهد کرد.

اما سرمایه‌گذار خبره توجه خود را بر افق بلندمدت متمرکز می‌کند. او به هر یک از سرمایه‌گذاری‌های خود به عنوان رویدادی مجزا و جداگانه نمی‌نگرد.

تمرکز او بر فرآیند سرمایه‌گذاری است و حفظ سرمایه، اصل اساسی فرآیند سرمایه‌گذاری او به شمار می‌رود. حفظ سرمایه به عنوان بخشی از روش سرمایه‌گذاری او قرار گرفته است و زیر‌بنای تمام فعالیت‌هایی است که او انجام می‌دهد.

این اصل به آن معنا نیست که هر گاه سرمایه‌گذار خبره قصد سرمایه‌گذاری دارد، اولین پرسش او این است که چگونه دارایی‌ام را حفظ کنم؟

در واقع حتی در لحظه تصمیم‌گیری برای انجام یک سرمایه‌گذاری، ممکن است این پرسش به ذهن او خطور نکند.

بگذارید مثالی را مطرح کنیم؛ هنگامی که رانندگی می‌کنید، تمرکز شما به رفتن از نقطه A به نقطه B معطوف است و نه به زنده ماندن. در هر صورت این (زنده ماندن)، مبنای روش رانندگی شما قرار می‌گیرد.

برای مثال، من برای خود قانونی دارم که فاصله مشخصی را نسبت به خودروی جلویی حفظ کنم که این فاصله با توجه به میزان سرعت، متغیر است. پیروی از این قانون به من این امکان را می‌دهد تا درصورت نیاز بدون برخورد به خودروی مقابل، برای متوقف کردن خودرو ‌ترمز کنم، و از هر گونه خطری که زندگی یا اعضای بدن فرد را تهدید سه اصل اساسی در بازارهای مالی می‌کند، اجتناب کنم.

پیروی از این قانون به معنای بقا خواهد بود. اما هنگامی که رانندگی می‌کنم به تمام این نکات فکر نمی‌کنم، تنها فاصله‌ام را حفظ می‌کنم.

به همین ‌ترتیب سرمایه‌گذار خبره، نیازی به فکر کردن درباره حفظ سرمایه ندارد. دقیقا همان‌طور که من با تمرکز بر حفظ فاصله‌ام در هنگام رانندگی، زنده می‌مانم، سرمایه‌گذار خبره نیز با تمرکز بر قوانین سرمایه‌گذاری به طور خودکار سرمایه‌اش را حفظ می‌کند.

اهمیتی ندارد که روش شخصی او چیست، روش سرمایه‌گذار خبره تنها برای پیدا کردن یک چیز طراحی شده است: آنچه که بافت آن‌ را «فرصت رشد با احتمال زیاد و زیان‌ با احتمال ناچیز» می‌نامد. او بر هیچ مورد دیگری به غیر از این موارد، سرمایه‌گذاری نمی‌کند.

هنگامی‌که در فرصتی با ویژگی مزبور سرمایه‌گذاری می‌کنید، تقریبا از به دست آوردن پول مطمئن هستید. در چنین مواقعی ریسک متحمل شدن زیان بسیار جزئی است؛ و گاهی اوقات هیچ ریسکی وجود ندارد. این راز سرمایه‌گذاران خبره است.

مسوولیت تصمیمات خود را بپذیرید

سرمایه‌گذار خبره می‌پذیرد که او مسوول نتایج تصمیم‌های خود می‌باشد.

او هنگامی که متحمل زیان می‌شود نمی‌گوید، «بازار علیه من پیش رفت» یا «کارگزاری بورس پیشنهاد بدی به من داد». او با خودش می‌گوید، «من اشتباه کردم».

او بدون اتهام زدن، این نتیجه را می‌پذیرد و سپس به بررسی کارهایی که انجام داده و یا انجام نداده است، می‌پردازد و به این‌ترتیب آن اشتباه را تکرار نمی‌کند، و این گونه پیش می‌‌رود.

سرمایه‌گذار خبره با پذیرفتن مسوولیت سودها و زیان‌های خود همچنان کنترل خود را حفظ می‌کند. همچون یک موج سوار حرفه‌ای، او نیز براین باور نیست که کنترل موج‌ها را در اختیار دارد، بلکه با کسب تجربه و تحت کنترل داشتن فعالیت‌های خود، می‌داند که چه موقع بر موج سوار شود و چه موقع از آن اجتناب کند.

جبران زیان بسی دشوارتر است

وقتی از یک جمع سرمایه‌گذار بپرسید: «چه کسی در بازار پول از دست داده است؟»، تقریبا دست همه افراد حاضر بالا می‌رود.

سپس بپرسید: «و چند نفر از شما آن را در بازارها جبران کرده است؟»، تقریبا دست هیچ کس بالا نمی‌ماند.

برای سرمایه‌گذار عادی، سرمایه‌گذاری یک کار فرعی است. هنگامی که متحمل زیان می‌شود، از حقوق و دستمزد خود، صندوق بازنشستگی یا دیگر دارایی‌ها به موجودی خود کمک مالی می‌کند. او تقریبا هیچ گاه این زیان را در بازارها جبران نمی‌کند.

برای سرمایه‌گذار خبره، سرمایه‌گذاری، یک کار فرعی نیست. این کار زندگی او است؛ بنابراین در صورتی که متحمل زیان شود، بخشی از زندگی‌اش را از دست داده است.

دقت کنید که در صورتی‌که شما ۵٠ درصد از سرمایه مربوط به سرمایه‌گذاری خود را از دست بدهید، باید سرمایه خود را دو برابرکنید تا به نقطه‌ای برسید که از آنجا آغاز کرده‌اید.

در این حالت با فرض کسب سود 12 درصدی در هر سال، 6 سال زمان می‌برد تا سرمایه از دست رفته خود را جبران کنید. این فرآیند در مورد بافت با میانگین بازده 24,4 درصد، در حدود سه سال و دو ماه به طول می‌انجامد، در حالی ‌که شوارتز با میانگین سود سالانه 28,2 درصد، می‌تواند این کار را در دو سال و نه ماه انجام دهد.

اما آیا آسان‌تر نیست که در ابتدا از متحمل شدن زیان اجتناب کرد؟ می‌توانید مشاهده کنید که بافت و شوارتز با قاطعیت به این سوال پاسخ مثبت می‌دهند. آنها می‌دانند که اجتناب از زیان بسیار آسان‌تر از به‌دست آوردن مجدد پول است.

اساس و بنای ثروت

وارن بافت و جورجی شوارتز، موفق‌ترین سرمایه‌گذاران جهان هستند، زیرا هر دوی آنها در اجتناب از زیان‌ها تلاش بسیار می‌کنند. به طوری که بافت می‌گوید، «بسیار آسان‌تر است که هم‌اکنون دچار مشکل نشویم، تا اینکه بخواهیم در آینده از شر آن مشکل خلاص شویم.»

حفظ سرمایه، تنها به عنوان اولین روش پیروزمندانه سرمایه‌گذاری محسوب نمی‌شود، بلکه اساس تمامی فعالیت‌هایی است که سرمایه‌گذار خبره در بازار سرمایه‌گذاری انجام می‌دهد و همچنین زیر بنای استراتژی کلی سرمایه‌گذاری او به حساب می‌آید.

تمام روش‌های دیگر، ناگزیر به قانون اول بافت در سرمایه‌گذاری بر می‌گردد: «هرگز پول از دست ندهید.» و یادتان باشد که از دست دادن پول بسیار آسان‌تر از کسب دوباره آن است. درست مانند ویران کردن یک خانه و بازسازی آن…

قصد شروع سرمایه‌گذاری در بورس را دارید؟ اولین قدم این است که افتتاح حساب رایگان را در یکی از کارگزاری‌ها انجام دهید:

برای سرمایه‌گذاری و معامله موفق، نیاز به آموزش دارید. خدمات آموزشی زیر از طریق کارگزاری آگاه ارائه می‌شود:

تفاوت ترید و سرمایه گذاری در ارز دیجیتال چیست؟

تفاوت اساسی‌ ترید و سرمایه‌گذاری

اصطلاح «سرمایه‌گذاری» و «تریدینگ» با اینکه تفاوت‌های کلیدی زیادی باهم دارند، معمولا به اشتباه و به جای یکدیگر به کار برده می‌شوند. هدف از سرمایه‌گذاری، جمع کردن سود در میان مدت و بلند مدت است؛ در صورتی که منظور از تریدینگ، کسب درآمد سریع در کوتاه مدت است. در این مقاله از ارز تودی قرار است به بررسی اصول سرمایه‌گذاری و تریدینگ و همچنین اصلی‌ترین شباهت‌ها و تفاوت‌های این دو اصطلاح ارز دیجیتال بپردازیم.

سرمایه‌ گذاری چیست؟

سرمایه‌گذاری (Investing)، به زبات ساده یعنی استراتژی خرید و نگه داشتن دارایی‌ها در مدت زمان طولانی و یکی از روش های کسب درآمد از ارزهای دیجیتال محسوب می‌شود. ممکن است یک سرمایه‌گذار دارایی خود را به مدت ۱۰ سال هم نگه دارد. هدف از سرمایه‌گذاری افزایش قیمت دارایی‌ها با گذشت زمان است که بعد از مدت طولانی سود زیادی را برای سرمایه‌گذار به ارمغان می‌آورد. البته مدت زمانی که یک فرد پولی را سرمایه گذاری می‌کند، به اهداف مالی او بستگی دارد. برای مثال، فردی که برای بازنشستگی پس انداز می‌کند، ممکن است افق زمانی ۲۰ سال یا بیشتر برای این کار داشته باشد. از طرف دیگر، شخصی که برای پیش‌ پرداخت خانه پس‌انداز می‌کند، ممکن است افق زمانی ۵ ساله‌ای داشته باشد.

در سرمایه‌گذاری یک اصل اساسی و مهم وجود دارد که می‌گوید:

«هرچه بازده احتمالی یک سرمایه‌گذاری بیشتر باشد، ریسک آن سرمایه گذاری نیز بیشتر است.».

این قانون به نام قانون «مبادله ریسک و بازده» شناخته می‌شود؛ ریسک یعنی «بازدهی واقعی» برای سرمایه‌گذار از «بازدهی پیش‌بینی شده» آن متفاوت خواهد بود. افق زمانی طولانی سه اصل اساسی در بازارهای مالی به سرمایه‌گذار، فرصت‌های بیشتری برای سرمایه‌گذاری‌های بهتر با ریسک بیشتر ارائه می‌دهد. دلیل آن هم این است که آن‌ها فرصت بهتری برای آرام شدن شرایط نابسامان بازار خواهند داشت.

سرمایه‌ گذاری چیست؟

اگر یک سرمایه‌گذار افق زمانی کوتاه‌تری دارد، باید در انتخاب‌های خود محتاط‌ باشد، چرا که ممکن است به اهداف مالی خود نرسد. این واقعیت که بازار‌های مالی در کوتاه مدت افزایش و کاهش می‌یابد، توسط اکثر سرمایه‌گذاران پذیرفته شده است. در نتیجه، آن‌ها مکررا زمان‌های عملکرد ضعیف را پشت سر می‌گذارند به این‌ امید که ارزش دارایی‌ها در نهایت افزایش یابد و هرگونه ضرر کوتاه‌مدت جبران شود.

آشنایی با شیوه‌های سرمایه گذاری

به‌طور کلی،‌ دو شیوه کلی برای انجام سرمایه‌گذاری در بازارهای مالی از جمله بازار ارزهای دیجیتال وجود دارد:

۱. سرمایه‌گذاری فعال

سرمایه‌گذاران از استراتژی سرمایه‌گذاری فعال (Active Investing) برای خرید و فروش فعال دارایی‌های موجود در سبر خرید خود با هدف شکست دادن شاخص معیار در طول زمان استفاده می‌کنند. به عنوان مثال، یک سرمایه‌گذار فعال در بازار سهام، ۳۰ عدد سهام به‌‌خصوص را خریداری می‌کند تا بازدهی شاخص S&P ۵۰۰ (شاخص بازار سهام که از ۵۰۰ شرکت بزرگ آمریکایی تشکیل شده است) افزایش یابد.

۲. سرمایه‌گذاری غیرفعال

هدف از سرمایه گذاری غیرفعال (Passive Investing) پیروی از عملکرد یک بازار یا شاخص معیار در طول زمان است. سرمایه‌گذاران در این استراتژی دارایی‌های خاصی را برای پرتفوی خود انتخاب نمی‌کنند؛ در عوض، آن‌ها پول خود را در صندوق‌های مشخصی مانند صندوق‌های قابل معامله (ETF) یا صندوق سرمایه‌گذاری شاخصی که سعی می‌کنند عملکرد بازار را دنبال کنند، قرار می‌دهند.

تریدینگ چیست؟

تریدینگ (Trading)، برخلاف سرمایه‌گذاری یک استراتژی فعال و کوتاه مدت است. تریدر‌ها معمولا دارایی‌های خود را درمدت زمان کوتاهی نگه می‌دارند و از طریق نوسانات بازار سود مورد نظر خود را کسب می‌کنند. این افراد معمولا از افزایش و کاهش ارزش دارایی‌ها سود می‌برند در حالی که سرمایه‌گذاران تنها از افزایش ارزش دارایی سود می‌برند. از سوی دیگر معامله‌گران به‌جای تمرکز بر احتمالات رشد بلندمدت دارایی مانند سرمایه‌گذاران، بر روی مسیر بعدی که انتظار می‌رود قیمت دارایی پیش برود تمرکز می‌کنند و سعی می‌کنند از آن حرکت قیمت سود ببرند.

تریدینگ چیست؟

سرمایه‌گذاران معمولا منتظر می‌مانند تا روند ضعیف یک بازار بهبود یابد و به رشد خود ادامه دهد، اما تریدر‌ها از ویژگی «حد ضرر» یا Stop Loss برای خارج شدن از یک معامله زیان‌آور استفاده می‌کنند. این کار به حفظ سرمایه کمک خواهد کرد. برخلاف سرمایه‌گذار که ممکن است سهام یا صندوقی را بخرد و آن را فراموش کند، یک تریدر باید به طور مداوم تغییرات بازار را دنبال و سرمایه‌ خود را حفظ کند.

شیوه‌های تریدینگ

تریدر‌های از سبک‌های معاملاتی مختلفی استفاده می‌کنند، برخی از این سبک‌ها در ادامه آورده شده است:

۱. اسکالپینگ

اسکالپینگ (Scalping) به سیستم معاملاتی گفته می‌شود که تریدر برای کسب سود‌های متوالی هر چند ناچیز از آن استفاده می‌کند. یعنی نگه داشتن یک موقعیت معاملاتی در مدت زمان کوتاه، چند دقیقه یا حتی کمتر.

۲. معاملات روزانه

معاملات روزانه (Day trading) نوعی معامله است که در آن موقعیت‌های معاملاتی را در یک روز باز و بسته می‌کنید؛ بستن معامله سه اصل اساسی در بازارهای مالی قبل از پایان بازار، احتمال رسیدن اخبار بد یک شبه را کاهش می‌دهد.

۳. معامات پوزیشن

هدف از معاملات پوزیشن (Position trading) سود بردن از تغییرات قیمتی که غالب هستند، است. زمانی که قیمت یک دارایی در یک جهت و در یک دوره زمانی طولانی حرکت کند، به آن روند می‌گویند.

۳. معاملات سوئینگ

به جای تعیین شروع و پایان روند قیمت، هدف معاملات نوسانی یا سوئینگ (Swing trading) تمرکز بر تغییرات بیشتر قیمت است. موقعیت‌ها ممکن است برای روز‌ها تا هفته‌ها با این روش حفظ شوند.

سوشیال تریدینگ چیست؟

سوشیال تریدینگ (Social Trading) نوع جدیدی از ترید کردن است که به کاربران امکان می‌دهد از تاکتیک‌های معاملاتی تریدر‌های باتجربه‌تر برای سرمایه گذاری خود استفاده کنید. برخی از پلتفرم‌ها از این ویژگی پشتیبانی می‌کنند؛ در این پلتفرم‌ها تریدر‌های مختلف در سراسر جهان با یکدیگر ارتباط می‌گیرند و در مورد تحلیل‌ها بحث می‌کنند. ویژگی کپی کردن (Copy Trade) روش معاملاتی سایر تریدر‌ها یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های سوشیال تریدینگ است.

سوشیال تریدینگ چیست؟

مزایای سوشیال تریدینگ

  • به افرادی که اطلاعاتی کمی در مورد بازار مالی دارند کمک می‌کند تا دنبال کردن افراد با تجربه سود کنند. آن‌ها می‌توانند با این افراد ارتباط بگیرند و از آن‌ها برای رشد و یادگیری استراتژی معاملاتی خود کمک بخواهند.
  • کار با یکدیگر و به اشتراک‌گذاری‌ ایده‌ها به تریدر‌ها اجازه می‌دهد تا عملکرد خود را به طور بالقوه افزایش دهند.
  • در زمان بسیاری از ترید‌های دیگر صرفه‌جویی می‌شود، چرا که آن‌ها همه چیز را به اشتراک می‌گذارند.
  • می‌توان از آن در طیف گسترده‌ای از کلاس‌های دارایی مختلف از جمله سهام، ETF، ارز‌ها، کالا‌ها و ارز‌های دیجیتال استفاده کرد.

تفاوت‌های تریدینگ و سرمایه‌ گذاری

جدا از تفاوت‌هایی که بالاتر اشاره کردیم، تریدینگ و سرمایه‌گذاری چند تفاوت اصلی دیگری نیز باهم دارند:

بازار‌های مالی

بازار سهام (Stock) محبوب‌ترین نوع دارایی در بین سرمایه‌گذاران است. این نوع بازار‌ها نشان دهنده سرمایه‌گذاری یک شخص در یک شرکت است؛ معمولا گزینه‌ی مناسبی برای سرمایه‌گذاری بلند مدت محسوب می‌شود. از لحاظ تاریخی، سهام در بلندمدت بازدهی بسیار خوبی را به سرمایه‌گذاران ارائه کرده است. برای مثال، شاخص S&P ۵۰۰ از زمان ایجاد آن در سال ۱۹۲۶، هر سال به طور متوسط حدود ۱۰ درصد افزایش یافته است. این نسبت به سایر سرمایه‌گذاری‌ها مانند اوراق قرضه و پس انداز نقدی بازدهی بیشتری را نشان می‌دهد.

سرمایه‌گذاران می‌توانند سهام فردی (مانند اپل، آمازون و مایکروسافت) را خودشان انتخاب کنند. برخی دیگر نیز از صندوق‌های سرمایه گذاری مشترک و صندوق‌های قابل معامله در بورس (ETF) برای سرمایه‌گذاری در بازار سهام استفاده می‌کنند. سرمایه‌گذاران سایر دارایی‌ها را جهت افزایش بازدهی به پرتفوی خود اضافه می‌کنند. برای مثال، یک سرمایه‌گذار می‌تواند علاوه صندوق‌ها مالک کالا‌هایی مانند طلا نقره و حتی ارز‌های دیجیتال باشد. اما ترید‌ها نسبت به سرمایه‌گذاران در زمینه‌های بیشتری فعالیت می‌کنند. تریدر معمولا اطلاعات و دانش کافی در بازار سهام، شاخص، ارز‌ها و کالای دیگر دارند. به طور کلی، از آنجایی که کار تریدر‌ها با نوسانات است، معمولا از بازار‌های بی‌ثبات‌تر استفاده می‌کنند.

بازار‌های مالی

تریدر‌های برای معامله معمولاً از یک CFDs استفاده می‌کنند، اما سرمایه‌گذاران معمولاً دارایی‌ها را به طور کامل خریداری می‌کنند. CFD‌ها ابزار‌های مالی هستند که به ترید‌ها اجازه می‌دهد از تغییرات قیمت یک دارایی بدون نیاز به داشتن آن سود ببرند. علاوه بر این، تریدر‌ها می‌توانند با استفاده از CFD و اهرم، مدیریت بهتری بر دارایی خود داشته باشند. برای مثال، با استفاده از لورج دو برابر، یک تریدر ممکن است دارایی به ارزش ۵۰۰۰ دلار را با سرمایه گذاری ۲۵۰۰ دلاری مدیریت کند. با استفاده از لورج شما می‌توانید دارایی خود را چند برابر کنید. البته فراموش نکنید که در صورت نداشتن دانش کافی و استفاده از اهرم، ممکن است عکس این اتفاق بیفتد و از ارزش دارایی شما چند برابر کم شود.

تحقیق و تحلیل

یکی دیگر از تفاوت‌های بین تریدر و سرمایه‌گذار، نحوه تحقیق و تحلیل‌های آن‌ها از بازار است. سرمایه‌گذاران معمولا بر روی تحلیل‌های بنیادی تمرکز می‌کنند. در این نوع، یک سرمایه‌گذار تمام جوانب یک دارایی را مورد بررسی قرار می‌دهد. برای مثال، برای تعیین ارزش خرید سهام، سرمایه‌گذار رشد اخیر فروش و درآمد شرکت، ترازنامه آن، خطر رقبا و پیشینه اقتصادی را بررسی می‌کند.

تحقیق و تحلیل

در صورتی که تریدر‌ها بیشتر به تحلیل‌های تکنیکال می‌پردازند. در این نوع تحلیل تریدر‌ها به مشاهده نمودار‌های قیمت و تجزیه و تحلیل روند‌ها، الگو‌ها و نشانه‌ها می‌پردازند تا پیش‌بینی کنند که قیمت ارز دیجیتال یا یک دارایی در آینده چگونه حرکت می‌کند. به بیان بهتر تحلیل تکنیکال، بر پایه تاریخچه حرکات یک دارایی است که برای پیش‌بینی تغییرات قیمت در آینده استفاده می‌شود.

سه استراتژی رایج تحلیل تکنیکال به شرح زیر است:

معاملات روند

این رویکرد به دنبال کسب درآمد از طریق تجزیه و تحلیل روند قیمت یک دارایی است. زمانی که یک معامله‌گر آن را با معامله در همان جهت روند شناسایی کرد، ممکن است سود بردن از یک روند امکان‌پذیر باشد.

خط مقاومت و حمایت

در این استراتژی تریدر‌ها با یافتن سطوح حمایت و مقاومت یک دارایی سود می‌کنند. سطحی در نمودار که سقوط قیمت دارایی به آن دشوار است، به عنوان حمایت شناخته می‌شود. سطح مقاومت نقطه‌ای است که در آن قیمت یک سه اصل اساسی در بازارهای مالی دارایی به سختی افزایش می‌یابد. پس از یافتن این مکان‌ها، معامله‌گران می‌توانند با وارد کردن معاملات اسپات که احتمال معکوس شدن قیمت دارایی وجود دارد، سود ببرند.

معاملات شکست مقاومت

تریدر با این استراتژی می‌تواند با پیدا کردن دارایی‌هایی که از سطوح حمایت یا مقاومت ثابت عبور کرده‌اند سود کسب کند. شکست‌ها ممکن است سیگنال‌های قدرتمندی باشند، به‌ویژه زمانی که توسط سایر شاخص‌های تحلیل تکنیکال تأیید شوند.

ریسک و مدیریت آن

هر نوع کسب درآمدی که به وسیله این دو روش باشد، قطعاً با خطراتی همراه است. از این رو، هم سرمایه‌گذار و هم تریدر باید اطلاعات کافی در مورد نحوه مدیریت سرمایه و ریسک داشته باشند. خطرات اصلی که سرمایه‌گذاران با آن مواجه هستند به شرح زیر است:

  • ریسک بازار: به موقعیتی که یک بازار ارزش خود را از دست بدهد، ریسک بازار گفته می‌شود.
  • ریسک خالص: ارزش یک دارایی خاص، مانند یک سهام یا یک ارز دیجیتال، کاهش یابد.

هر سرمایه‌گذار می‌تواند با استفاده از سهام مختلف در سبد خرید خود، جلو ضرر خود را بگیرد. این عمل توزیع پول بین انواع سرمایه‌گذاری‌ها به منظور جلوگیری از وابستگی بیش از حد به یک دارایی یا اوراق بهادار است. چرا که پرتفویی که شامل طیف وسیعی از دارایی‌ها است، ریسک کمتری نسبت به پرتفویی دارای یک سهام یا دارایی دیجیتال دارد. خطرات اصلی که تریدر‌ها با آن مواجه هستند به شرح زیر است:

  • ریسک نوسان: ریسک نوسانات به خطرات ناشی از تغییرات کوتاه مدت قیمت اشاره دارد.
  • ریسک اهرمی: ریسک استفاده از اهرم به عنوان ریسک اهرمی شناخته می‌شود. در حالی که اهرم ممکن است به شما کمک کند پول بیشتری کسب کنید، همچنین می‌تواند منجر به ضرر و زیان شما شود.

معامله گران می‌توانند از استراتژی‌های مدیریت ریسک زیر استفاده کنند:

  • انتخاب اندازه مناسب برای نقش خود
  • تنظیم توقف ضرر برای به حداقل رساندن تلفات
  • اجتناب از استفاده بیش از حد از لوریج

تریدینگ یا سرمایه گذاری؟ کدام بهتر است؟

هر دو مزایا و معایب خود را دارند. هیچ سه اصل اساسی در بازارهای مالی استراتژی برتری از دیگری وجود ندارد. هر دو نشان داده‌اند که استراتژی‌های مؤثری برای بهره‌مندی از بازار‌های مالی جهانی هستند. انتخاب هر یک از این دو به هدف و معیار برمی گردد؛ برخی از این اهداف عبارتند از:

  • اهداف مالی شما
  • ریسک‌پذیری شما
  • دانش شما از یک بازار خاص یا نوع دارایی
  • میزان تلاشی که می‌خواهید برای تحقیق و پیگیری سرمایه‌گذاری‌های خود صرف کنید.
  • مقدار پولی که برای شروع دارید.

سوالات متدوال

سوالات متداول

سرمایه‌گذار کیست؟

سرمایه‌گذار شخصی است که بر اساس تحلیل‌های بنیادی، دارایی خود را در یکی از بازارهای مالی به مدت زمان طولانی نگه داری می‌کند.

تریدینگ یا معامله‌گری چیست؟

یک استراتژی فعال و کوتاه مدت است؛ در این استراتژی تریدرها دارایی‌ها را درمدت زمان کوتاهی نگه می‌دارند و از طریق نوسانات بازار سود مورد نظر خود را کسب می‌کنند.

کسب سود از طریق سرمایه‌گذاری بهتر است یا تریدینگ؟

هر دو استراتژی معایب و مزایای خود را دارند و نمی‌توان گفت کدام بهتر است. در نتیجه باید بر اساس اهداف مالی، ریرسک‌پذیری، اطلاعات و دانش و در نهایت سرمایه اولیه یکی از این موارد را انتخاب کنید.

نکته: توجه داشته باشید این مقاله صرفا با هدف راهنمایی و آشنایی نوشته شده و آکادمی ارز دیجیتال ارزتودی مسئولیتی در مقابل تصمیمات افراد یا عواقب مالی آن ندارد.

تحلیل تکنیکال چیست؟

یکی از علوم و فنون موردنیاز سرمایه‌گذاران در بورس ایران و سایر بازارهای مالی، تحلیل تکنیکال می‌باشد.

اما تحلیل تکنیکال چیست؟

تحلیل تکنیکال علم و فن پیش‌بینی آینده قیمتها بر اساس رفتار گذشته بازار می‌باشد. شاید درک این تعریف کمی سخت باشد لذا با تعریفی ساده‌تر به معرفی تحلیل تکنیکال می‌پردازیم: قیمت یک کالای پر نوسان را در نظر بگیرید، با بررسی‌هایی که انجام دادیم به این نتیجه رسیدیم که قیمت این کالا به مدت ۸ سال متوالی در تیرماه افزایش قابل توجهی یافته است؛ لذا می‌توانیم این احتمال را در نظر بگیریم که در سال نهم در تیر ماه مجدداً قیمت این کالا افزایش یابد.
حال کمی با زبان بورسی توضیحاتی ارائه می‌کنیم؛ علم تحلیل تکنیکال با بررسی نمودار قیمت و زمان در گذشته، اطلاعاتی را از نمودار استخراج می‌کند که احتمال رخ دادن آن در آینده نمودار نیز وجود دارد لذا با کنار هم گذاشتن کلیه موارد استخراج شده از نمودار بهترین نقاط ورود و خرج از سهم را شناسایی می‌کند.

تحلیل تکنیکال

آشنایی با اصول تحلیل تکنیکال

اصول اساسی تحلیل تکنیکال، شامل سه اصل کلی است:

۱- همه چیز در نمودار قیمت نهفته است.

این اصل مبنای تحلیل تکنیکال است. ابتدا باید به درک درستی از این اصل برسیم تا تحلیل تکنیکال را بشناسیم. تحلیلگر تکنیکال می‌داند که همه عوامل تأثیر گذار روی قیمت سهم، در نمودار لحاظ شده است. یعنی تحلیل قیمت‌ها تمام چیزی است که به آن نیاز دارد. اگر عرضه از تقاضا بیشتر شد قیمت‌ها افزایش می‌یابند و چنانچه تقاضا بیش از عرضه باشد قیمت‌ها کاهش خواهند یافت. تحلیل تکنیکال تغییرات قیمت‌ها را از روی نمودار بررسی می‌کند و با علل روانشاختی و عواملی که موجب تغییر قیمت می‌شوند (مانند عوامل اقتصادی و سیاسی و..) کاری ندارد. اگر سه اصل اساسی در بازارهای مالی اصل اول تحلیل تکنیکال را بپذیریم یعنی پذیرفته‌ایم که قیمت، همه چیز است.

۲- احتمالاً تاریخ تکرار می‌شود.

اصل تاریخ تکرار می‌شود یعنی افرادی که در بورس خرید و فروش می‌کنند معمولاً در برابر نوسانات قیمت واکنش‌های مشابهی نشان می‌دهند، مجموع این واکنش‌ها منجر به شکل گیری الگوهای نموداری می‌شود. از الگوهای نموداری برای تحلیل تغییر قیمت‌ها استفاده می‌شود. الگوهای نموداری ۵۰ سال قبل هنوز کاربرد دارند و اصل تاریخ تکرار می‌شود به این موضوع اشاره دارد.

۳- قیمت‌ها از روند مشخصی تبعیت می‌کنند.

روند به معنای جهت حرکتی قیمت‌ها می‌باشد. به فرض مثال وقتی از روند صعودی صحبت می‌کنیم به حرکت افزایشی قیمتها اشاره داریم. تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که قیمت‌ها از روندها تبعیت می‌کنند. قیمت‌ها گرایش دارند که روند فعلی خود را حفط کنند. تحلیلگران معتقدند که تغییر جهت روندها بر اساس عوامل خارجی است یعنی جهت حرکت قیمت در آینده تغییر نخواهد کرد مگر اینکه عوامل خارجی بر آن اثر گذاشته باشند.

روند بازار

آیا گذشته می‌تواند برای پیش‌بینی آینده سه اصل اساسی در بازارهای مالی مورد استفاده قرار گیرد؟

کارایی اطلاعات مربوط به گذشته برای پیش بینی آینده، همیشه مورد سؤال برخی بوده است. استفاده از اطلاعات گذشته در بسیاری از شاخه‌های علوم مانند هواشناسی کاربرد دارد. بررسی گذشته قیمت‌ها در دسته علم آمار قرار‌ می‌گیرد و در تمام تحلیل‌های زمانی، داده‌های آماری گذشته مورد بررسی قرار می‌گیرند. ارزشمندترین اطلاعات مربوط به گذشته است و می‌توان از آن برای پیش‌بینی آینده استفاده نمود. مجدداً بر روی واژه پیش‌بینی تاکید داریم و احتمالاً شما تفاوت بین پیش‌بینی و پیش‌گویی را می‌دانید.

انعطاف‌پذیری و سازگاری تحلیل تکنیکال

بزرگ‌ترین مزیت تحلیل تکنیکال تطبیق پذیری و تنوع بالای آن برای انواع معاملات در زمان‌های مختلف می‌باشد. اصول تحلیل تکنیکال را می‌توان در تمام بازارها به کار برد. بازار بورس ذاتاً نوسانات زیادی دارد و در بازه‌های زمانی مختلف می‌تواند فعال‌تر یا آرام‌تر شود. تحلیلگر تکنیکال این انعطاف پذیری و سازگاری را دارد که بر قسمت‌های فعال بازار متمرکز شود و در بازه زمانی خاصی یک روند را انتخاب کند یا روندی را حذف نماید.
به زبان ساده علم تحلیل تکنیکال در تمام بازارها از بورس تهران تا بورس نیویورک کاربرد دارد، در واقع هر نمودار قیمت و زمانی تاریخچه‌ای از خود ساخته که این تاریخچه توسط علم تحلیل تکنیکال قابل تحلیل است.

آیا سرمایه‌گذاری بر اساس تحلیل تکنیکال منطقی است؟

دیدگاه‌های متفاوتی در مورد کارایی تحلیل تکنیکال وجود دارد که به بررسی آن‌ها می‌پردازیم. دیدگاه اول به بررسی عدم مقبولیت تحلیل تکنیکال نزد مراجع دانشگاهی می‌پردازد. در گذشته دلایل موجهی از سوی مراجع دانشگاهی برای رد تحلیل تکنیکال وجود داشت. چندین سال قبل بعضی از اقتصاددانان عقیده داشتند قیمت هر سهم، از رفتارهای سرمایه گذار تأثیر می‌پذیرد و اطلاعات بازار تاثیرچندانی بر آن ندارد. امروزه با دانش و آگاهی بیشتر نسبت به تحلیل تکنیکال و مطالعات و تحقیقات دانشگاهی صورت گرفته، کارائی استراتژی‌های تحلیل تکنیکال ثابت شده است. این بررسی‌ها نشان می‌دهد که با استفاده از استراتژی‌های بسیار ساده تحلیل تکنیکال، می‌توان در طولانی مدت سود خوبی بدست آورد. دیدگاه دوم اعتقاد به عدم استفاده سرمایه گذاران بزرگ از تحلیل تکنیکال است. این دیدگاه نادرست است، چرا که در سال‌های گذشته شرکت‌ها و سرمایه داران بزرگی از مشاوران تحلیل تکنیکال استفاده کرده‌اند. البته موفقیت یا عدم موفقیت تمام روش‌های سرمایه گذاری باید بر مبنای موفقیت سرمایه گذاران بزرگ سنجیده شود نه شکست‌های افرادی که روش صحیح سرمایه گذاری را نفهمیده‌اند. دیدگاه بعدی این است که تحلیل تکنیکال تنها برای سرمایه گذاری‌های کوچک و یا نوسان گیری از بازار مناسب است. دیدگاه چهارم بیان می‌کند که تنها معامله گران خرد و کوچک از تحلیل تکنیکال استفاده می‌کنند. این دیدگاه هم نادرست است، چرا که امروزه بسیاری از شرکت‌های بزرگ و موفق به شکل گسترده از تحلیل تکنیکال استفاده می‌کنند. البته برخی دیگر تحلیل تکنیکال را مناسب معاملات کوتاه مدت و معاملات مبتنی بر الگوریتم‌های کامپیوتری می‌دانند اما حقیقت این است که حتی پیش از مرسوم شدن تحلیل با کامپیوتر، از تحلیل تکنیکال استفاده می‌شد. دیدگاه پنجم بیان می‌کند که درصد موفقیت تحلیل تکنیکال کم است. با بررسی سوابق تحلیلگران تکنیکالی که بیش از ۵ سال سابقه دارند، نادرستی این دیدگاه ثابت می‌شود. این افراد معتقدند که تحلیل تکنیکال تأثیر بالایی در موفقیت دارد البته شاید عده‌ای از افراد به علت تجربه و سابقه کمی که دارند، معتقد به تأثیر پایین تحلیل تکنیکال در موفقیت باشند. دیدگاه آخر بیان می‌کند تحلیل تکنیکال بورس از روی نمودار بسیار ساده و سریع است. این دیدگاه هم غلط است. برخی ادعا می‌کنند که با یک آموزش ۲۰ ساعته تمام تحلیل تکنیکال بورس ایران را به شما آموزش می‌دهند! این حرف نادرستی است چرا که تداوم معاملات موفق و کسب سودهای بزرگ نیازمند درک عمیق و شناخت صحیح تحلیل تکنیکال می‌باشد.

تحلیلگر تکنیکال کیست؟

از فردی که تحلیل تکنیکال انجام می‌دهد با نام‌های چارتیست، تحلیلگر بازار یا تحلیل گر نموداری نام برده می‌شود. در گذشته همه این نام‌ها معانی یکسانی داشتند.
تحلیلگر تکنیکال ویژگی‌های منحصر به فردی دارد؛ او به نمودار قیمت ایمان دارد و بدون توجه به شایعات و اخبار معتقد است که تمام عوامل تأثیر گذار بر قیمت در نمودار قیمت نهفته است. تحلیلگر تکنیکال با بررسی گذشته نمودار بهترین نقاط ورود و خروج را شناسایی می‌کند و با صبر و حوصله منتظر تحقق پیش بینی‌های خود می‌باشد.

آیا کامپیوترها هم می‌توانند یک تحلیل گر تکنیکال باشند؟

امروزه از کامپیوتر در تحلیل معاملات بورس استفاده می‌شود. معاملاتی که با الگوریتم‌های کامپیوتری انجام شود، معاملات الگوریتمی نام دارد. معاملات الگوریتمی معاملاتی هستندکه با استفاده از الگوریتم‌های کامپیوتری انجام شوند. معاملات الگوریتمی می‌تواند اثر مستقیم یا غیر مستقیم داشته باشند.

مزایا و معایب تحلیل تکنیکال چیست؟

مزایا و معایب تحلیل تکنیکال

از زمان ظهور بازارهای مالی تاکنون، سرمایه‌گذاران همواره سعی داشته‌اند؛ به واسطه روش‌های مختلف آینده این بازارها را پیش‌بینی کنند. بدین منظور عده‌ای از آن‌ها، به استفاده از گذشته قیمت برای پیش‌بینی وضعیت آتی دارایی‌ها روی آوردند؛ که بعدها به «تحلیل تکنیکال یا نموداری» شهرت یافت. به بیان ساده، تحلیل تکنیکال شامل بررسی تمام داده‌های مرتبط با قیمت در گذشته، به منظور درک رفتار قیمتی معمول یک دارایی و پیش‌بینی آینده آن است. این روش تحلیل بازار، به مرور زمان طرف‌داران بسیاری پیدا کرد و در حال حاضر بر کسی پوشیده نیست، که حداقل جزئی از استراتژی معاملاتی اکثر فعالان بازار مالی، شامل تحلیل تکنیکال می‌باشد. هم‌چنین با پژوهش‌های بسیاری که طی چند دهه اخیر انجام شده، تحلیل نموداری بسیار گسترش یافته و امروزه دربرگیرنده روش‌های مختلفی نظیر الیوت، فیبوناچی، چنگال اندروز و… است.

۳ اصل اساسی تحلیل تکنیکال

طبق منابع تاریخی، پیدایش تحلیل نموداری به قرن نوزدهم و نظریه‌های “چارلز داو” باز می‌گردد و به همین جهت، وی را پدر تحلیل تکنیکال می‌شناسند. به طور کلی، تحلیل تکنیکال بر سه اصل اساسی ذکر شده در نظریه داو، استوار است.

۱- همه چیز در قیمت خلاصه شده است

به موجب این قاعده، برای تحلیل بازار باید صرفاً قیمت را مورد بررسی قرار دهید؛ زیرا قیمت نهایی مورد توافق میان معامله‌گران، از تمامی مؤلفه‌های اقتصادی، سیاسی و… تأثیر پذیرفته و تحلیل آن به مثابه بررسی تمام عوامل بنیادی مرتبط خواهد بود!

۲- تحرکات قیمتی، روند مشخصی دارند

این اصل را می‌توان استعاره‌ای از قانون اول نیوتن در تحلیل تکنیکال دانست. در واقع داو معتقد بود؛ قیمت به روند نزولی یا صعودی خود ادامه می‌دهد، مگر این‌که سایر عوامل بیرونی منجر به تغییر جهت بازار شوند.

۳- تاریخ قابل تکرار است

استفاده از روانشناسی جمعی انسان‌ها، یکی از تئوری‌های اصلی در تحلیل نموداری است. در واقع این احتمال وجود دارد؛ که افراد در صورت وقوع شرایط مشابه، بر اساس ادراک و داده‌های ذهنی قبلی خود واکنش قابل پیش‌بینی و مشترکی از خود نشان دهند.

تحلیل تکنیکال در برابر بنیادی

مزایا و معایب تحلیل تکنیکال

دو روش اصلی تحلیل بازار بورس و سایر بازارهای موازی، تحلیل تکنیکال و بنیادی می‌باشند. در فضای تحلیلی حاکم بر بازارهای مالی، همواره این دو روش در مقابل یکدیگر بوده و طرفداران آن‌ها هر کدام سعی در اثبات کارایی روش مورد علاقه خود و برتری آن نسبت به سایرین داشته‌اند. تحلیل بنیادی به معنی تعیین ارزش واقعی یا اصطلاحاً ذاتی یک دارایی، بر اساس مؤلفه‌ها و شاخص‌های مالی، اقتصادی و… می‌باشد. پیروان تحلیل بنیادی تأکید دارند، که به دلایلی نظیر ارزش‌گذاری ذاتی دارایی‌ها بر اساس داده‌های واقعی آماری، تخصص مالی تحلیل‌گران و صرف زمان بیشتر برای بررسی وضعیت کلی دارایی، نتایج این روش از اعتبار بیشتری برخوردارند! اما واقعیت این است؛ که تاکنون هیچ تحقیق جامعی عدم کارایی یا برتری هیچ‌کدام از این روش‌ها را اثبات ننموده است؛ در واقع هیچ‌کدام عملکرد ۱۰۰ درصدی ندارند! کارایی این روش‌ها، بیشتر به نحوه استفاده، تجارب اشخاص و فاکتورهایی هم‌چون استراتژی معاملاتی، مدیریت سرمایه و… بستگی دارد. امروزه برخی از تحلیل‌گران به منظور بهره‌مندی هم‌زمان از مزایای تحلیل بنیادی و تکنیکال، با یک روش ترکیبی تحت عنوان «تکنوفاندامنتال» کار می‌کنند؛ که به دلیل بررسی عوامل مرتبط با هر دو روش، دیدگاه جامع‌تری به آن‌ها ارائه می‌دهد.

مزایای تحلیل تکنیکال

  • یادگیری آسان: از ویژگی‌های غیرقابل انکار تحلیل نموداری، گستردگی ابزار و شیوه‌های تحلیل بازار است. یادگیری و فهم اغلب مفاهیم تکنیکالی ساده‌ بوده و اکثر افراد در مدت کوتاهی می‌توانند؛ نحوه استفاده از این ابزار را فراگیرند. در حال حاضر منابع آموزشی چاپی و آنلاین فراوانی نیز در این زمینه وجود دارند.
  • انعطاف‌پذیری بالا: با استفاده از اصول روش تکنیکال می‌توان، نمودار قیمت هر دارایی را تجزیه و تحلیل نمود. در این زمینه، تقریباً هیچ محدودیتی نداریم؛ فقط باید با توجه به شرایط هر نماد، از ابزار و روش متناسب با آن استفاده کرد. از دیگر قابلیت‌های این روش، امکان تحلیل و معامله‌گری در دوره‌های زمانی مختلف نمودار شامل کوتاه‌ (دقیقه‌ای و ساعتی)، میان(روزانه) و بلندمدت(هفتگی و ماهانه) می‌باشد.
  • سرعت فرآیند تحلیل: استفاده از فناوری‌های نوین در بستر بازارهای مالی سبب شده است؛ به دلایلی نظیر اخبار و شایعات، نوسانات قیمتی بعضا‌ً شدیدی طی یک لحظه ایجاد شوند. از همین روی، امکان واکنش به موقع برای معامله‌گران یک مزیت محسوب می‌شود. تحلیل وضعیت نمودار قیمت دارایی‌ها عموماٌ بسیار وقت‌گیر و پیچیده نبوده و افرادی که از تسلط نسبی در این زمینه برخوردار باشند؛ با صرف مدت زمان مشخصی در طول روز، امکان تحلی و بررسی نمودارهای مختلف را خواهند داشت.
  • نقاط ورود و خروج دقیق: یکی از دلایل اصلی استفاده از تحلیل تکنیکال و به طور کلی استراتژی معاملاتی، تعیین نقاط ورود و خروج در بازار سرمایه است. در واقع شما با استفاده از ابزاری نظیر اندیکاتورها، سطوح فیبوناچی و… امکان تعیین دقیق شرایط خرید و فروش دارایی‌های مختلف را خواهید داشت. بدین ترتیب تا حد زیادی، از سردرگمی معامله‌گران جلوگیری می‌شود.
  • استراتژی معاملاتی دقیق و خودکار: معاملات خودکار یا الگوریتمیک تریدینگ، امروزه یکی از مهم‌ترین مباحث پیرامون بازارهای مالی است. روش‌های تکنیکالی به دلیل وجود پارامترهای مشخص واکثراً محاسباتی، در بستر زبان‌های برنامه‌نویسی مختلف قابلیت پیاده‌سازی دارند. در واقع اگر به جزئیات ربات‌های معامله‌گر توجه کنیم، بیشتر آن‌ها بر مبنای تحلیل نموداری تدوین و توسعه یافته‌اند.

معایب تحلیل تکنیکال

  • تأثیرگذاری تعصبات شخصی: برخی مواقع ممکن است؛ فرد به دلایلی چون تجربیات قبلی یا شایعات، دیدگاه افراطی مثبت یا منفی نسبت به وضعیت یک دارایی پیدا کند. در چنین شرایطی، تحلیل‌گر صرفاً نشانه‌های همسو با تعصبات خود را در نظر گرفته و متعاقباً خروجی این تحلیل، نتایج غیرمنطقی در بر دارد.
  • تفاسیر مختلف: یکی از مهم‌ترین انتقادات نسبت به تحلیل نموداری، وجود تفاسیر مختلف از ابزار مشابه و داده‌های یکسان است. به طور مثال، یک اندیکاتور در منطقه اشباع فروش قرار داشته و معامله‌گر «الف» بر اساس وقوع یک نشانه صعودی اقدام به خرید نماید؛ اما در همین ناحیه شخص «ب»، با مشاهده واگرایی منفی در نمودار قیمت و اندیکاتور، انتظار سقوط بیشتر قیمت را خواهد داشت!
  • سیگنال‌های معاملاتی متعدد: اگر معامله‌گر تکنیکالی بلندمدتی نباشید، احتمالاً سیگنال‌های معاملاتی بسیاری را در طول روز یا هفته مشاهده خواهید نمود؛ که ممکن است همه آن‌ها مناسب سرمایه‌گذاری نبوده و موجب زیان و یا سردرگمی شما شوند. تشخیص موقعیت معاملاتی بهینه در بسیاری از اوقات، کار مشکلی می‌باشد.
  • عدم تعیین ارزش ذاتی: قرار داشتن قیمت در بهترین نواحی بر اساس تحلیل نموداری، الزامی بر ارزندگی ذاتی آن نخواهد بود! در واقع ممکن است، ارزش بازاری یک سهم در تابلوی قیمت چندین برابر ارزش ذاتی آن باشد؛ که در صورت سقوط بازار، زیان سنگینی متوجه معامله‌گران خواهد شد.
  • عدم امکان استفاده در نمادهای جدید: نمودار قیمت دارایی‌هایی نظیر سهام عرضه اولیه، به دلیل جدیدالورود بودن در بازار سرمایه، از داده‌های کافی برخوردار نیست و به عبارتی هنوز نموداری برای آن‌ها تشکیل نشده است! پر واضح است، که در چنین شرایطی نمی‌توان از روش‌های تکنیکالی استفاده نمود؛ زیرا همان‌طور که اشاره نمودیم، این روش مبتنی بر تحلیل گذشته قیمت می‌باشد.

کلام پایانی

هدف از ارائه این مطلب، بیان خلاصه‌ای از تمام زوایای تحلیل تکنیکال است؛ تا معامله‌گران نسبت به این روش تحلیل بازارهای مالی، دیدگاه عمیق‌تری داشته و از معایب و مزایای آن مطلع شوند. لازم به ذکر است، که مطالب یاد شده به هیچ عنوان به معنی تأیید یا رد روش تحلیل نموداری نمی‌باشد. همواره باید توجه داشتیم، که تمامی روش‌های تحلیل از جمله تکنیکال، دارای نقاط قوت و ضعف متعددی خواهند بود.

استراتژی معاملاتی چیست؟ نحوه انتخاب یک استراتژی موفق

استراتژی معاملاتی موفق

تبدیل‌ شدن به یک معامله‌گر موفق هدف همه سرمایه‌گذاران در بازار سرمایه است. این که پول شما از طریق سرمایه‌گذاری‌هایی که انجام می‌دهید موجب کسب درآمد شود، بسیار جذاب است اما بازار بورس مانند هر نوع سرمایه‌گذاری دیگر همان‌طور که از ظرفیت رشد و کسب سود برخوردار است؛ احتمال شکست نیز در آن وجود دارد و می‌تواند ضررهای سنگینی را در پی داشته باشد. راهکارهای مختلفی برای کنترل ریسک و ضرر و همچنین افزایش سودآوری در بازار بورس وجود دارد که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به داشتن استراتژی معاملاتی اشاره کرد. در این مقاله سعی بر آن است که بگوییم چگونه یک استراتژی معاملاتی موفق ایجاد کنیم؟

استراتژی معاملاتی چیست؟

استراتژی در لغت به معنای تعیین هدف و راهبری است. در بازار بورس و بازارهای مالی دیگر، سرمایه‌گذاران نیاز به استراتژی مالی دارند. اما منظور از استراتژی معاملاتی چیست؟ منظور از این اصطلاح این است که سرمایه‌گذاران باید بدانند سرمایه خود را در کجا، چه وقت و به چه میزانی هزینه کنند تا بازدهی مثبتی نصیب‌شان شود. تعیین استراتژی به آسانی تعریف معنای آن نیست. سرمایه‌گذار باید بازار را بشناسد، از اوضاع اقتصادی کشور با خبر باشد، بتواند آینده را پیشبینی کند و در نهایت بهترین تصمیم را بگیرد. برای تعیین استراتژی معاملاتی، معمولا از روش‌های تکنیکال یا بنیادی یا ترکیبی از هر دو استفاده می‌شود. با استفاده از این روش‌ها سرمایه‌گذار می‌تواند روند بازار را تشخیص دهد و در مورد زمان مناسب ورود و خروج، حجم سرمایه، افق زمانی، انتخاب صنایع و شرکت‌ها و … تصمیم بگیرد.

بهترین استراتژی معاملاتی برای کسب سود بیشتر

همانطور که توضیح داده شد، به ازای هر معامله‌گر، یک استراتژی معاملاتی وجود دارد. به عبارت دیگر تعیین استراتژی معاملاتی، به میزان سرمایه، ریسک‌پذیری معامله‌گر، اتفاقات بازار و … بستگی دارد. بهترین استراتژی معاملاتی، شخصی‌ترین استراتژی معاملاتی است. یعنی برنامه‌ای که برای شخص معامله‌گر تبیین شده باشد. از طرف دیگر داشتن افق زمانی، شناخت ریسک‌های بازار، انتخاب زمان ورود و خروج به سهام، متنوع‌سازی سبد سرمایه‌گذاری، خرید صندوق‌های سرمایه‌گذاری و … از جمله مواردی است که در تبیین استراتژی معاملاتی برای کسب سود بیشتر می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد.

چگونه یک استراتژی معاملاتی موفق طراحی کنیم؟

یک معامله‌گر حرفه‌ای برای تغییرات و رفتارهای بازار، برنامه مشخص و از پیش تعیین‌شده‌ای دارد و هر رفتار غیر قابل ‌پیش‌بینی آن را مدیریت می‌کند. به زبان ساده می‌توان گفت استراتژی‌های معاملاتی مجموعه قوانینی هستند که بر روش کلی معامله‌گر در هنگام معامله در بازارهای مالی نظارت دارد و معامله‌گر از طریق آن به خرید و فروش سهام می‌پردازد.

یک سه اصل اساسی در بازارهای مالی معامله‌گر تنها با داشتن استراتژی معاملاتی قادر به حفظ سرمایه خود خواهد بود. در غیر این صورت ممکن است به دلیل هیجانی بودن جو بازار، کل سرمایه خود را از دست دهد. بنابراین داشتن یک استراتژی مدون و مکتوب به تمام فعالیت‌های معامله‌گر نظم می‌دهد. این مهم از تأثیر هر عامل منفی بر روحیه سرمایه‌گذار جلوگیری کرده و به او کمک می‌کند تا با اتکا به استراتژی شخصی خود به معامله بپردازد و دچار احساساتی چون ترس، طمع، خشم و… نشود.سه اصل اساسی در بازارهای مالی

نقش استراتژی معاملاتی در موفقیت معامله گران

بارها گفته شده که بازار بورس بازار پرریسکی است. به این معنی که ممکن است نه تنها سرمایه شما آورده مثبتی نداشته باشد، بلکه اصل ان هم مورد تهدید واقع شود. معامله‌گرانی می‌توانند در بازار پرنوسان امروز از سرمایه خود محافظت کرده و در قدم بعدی سود کسب کننده که استراتژی معاملاتی داشته باشند. نقش استراتژی معاملاتی در موفقیت معامله گران این است که باعث می‌شود با شناخت همه جوانب، بهترین تصمیم را بگیرند و در مسیری قدم بردارند که مناسب آن‌ها است. بدون استراتژی معاملاتی مناسب، نمی‌توان در بازار بورس به موفقیت دست یافت و این موفقیت را حفظ کرد. حتی در مواردی، امکان از بین رفتن اصل سرمایه نیز وجود دارد. بنابراین سرمایه‌گذاران باید دانش و مهارت لازم برای تعیین استراتژی را به دست آورند یا از روش‌های سرمایه‌گذاری غیر مستقیم استفاده کنند.

انواع استراتژی‌های معاملاتی

استراتژی‌های معاملاتی بسیار زیاد هستند و تنوع بالایی دارد به طوری که می‌توان ادعا کرد که به ازای هر شخص فعال در بازار سرمایه، یک استراتژی معاملاتی وجود دارد. چرا که اساسا استراتژی معاملاتی سلیقه‌ای است و بر مبنای تشخیص هر سرمایه‌گذار طراحی می‌شود.

اما به صورت کلی برای استراتژی معاملاتی می‌توان دو روش تحلیلی در نظر گرفت که این دو روش شامل تحلیل تکنیکال یا نموداری و تحلیل فاندمنتال یا بنیادی می‌شوند. البته هیچ کدام از استراتژی‌های معاملاتی در بازار سرمایه بر دیگری ارجحیت ندارند و در اصل ترکیب این دو استراتژی است که می‌تواند به کسب سود و موفقیت در معامله منتهی شود. در زیر چهار مورد از رایج‌ترین استراتژی‌های معاملاتی که بر اساس نمودارهای تکنیکال صورت می‌گیرد را شرح داده‌ایم.

  1. معاملات روزانه: در معاملات روزانه، موقعیت‌های خرید در همان روز بسته می‌شوند. معمولا این نوع استراتژی معاملاتی توسط تریدرهای حرفه‌ای یا بازارسازان انجام می‌شود.
  2. معاملات موقعیت: در معاملات موقعیت از نمودارهای بلندمدت (روزانه تا ماهانه) و ترکیب آن‌ها با روش‌های دیگر برای تعیین روند فعلی بازار استفاده می‌شود.
  3. معاملات نوسانات: معمولا با شکسته شدن روند، معامله‌گران نوسان‌گیر وارد بازی می‌شوند و با شروع نوسان قیمت، خرید یا فروش می‌کنند.
  4. معاملات اسکالپینگ: اسکالپ تریدینگ یا اسکالپینگ یکی از استراتژی‌هایی معاملاتی زود بازده است و تریدرهای فعال از این روش استفاده می‌کنند. در این استراتژی اختلاف کارمزدهای خرید و فروش شناسایی و بررسی می‌شوند.

در چیدن استراتژی بر اساس تحلیل فندامنتال نیز چند اصل اساسی باید در نظر گرفته شود که عبارتند از: صورت مالی، ترازنامه، صورت درآمد، گزارش گردش پول نقد. گفتنی است که این اطلاعات را در رابطه با شرکت مورد نظر خود می‌توانید در سایت کدال مشاهده کنید.

مراحل تدوین یک استراتژی معاملاتی موفق

مراحل تدوین یک استراتژی معاملاتی موفق به ‌صورت زیر است:

۱/ ایجاد یک چارچوب ذهنی حرفه‌ای

تفاوت میان سرمایه‌گذاران موفق با سایرین علاوه بر آموزش سرمایه گذاری در بورس و استفاده از تحلیل و … خارج از فضای بازار دقیقاً در ذهن سرمایه‌گذار است. برای موفقیت در معامله‌گری در هر بازاری باید بتوان عواطف و احساسات (ترس، طمع، غرور، خشم و…) خود را شناخت. عقایدی که بر نحوه معاملات ما تأثیر می‌گذارند را شناسایی کرد و با اصلاح آن، یک چارچوب ذهنی حرفه‌ای ساخت. به‌ کارگیری عوامل روان‌ شناختی می‌تواند کمک مؤثری در اتخاذ نوع استراتژی معاملاتی داشته باشد.

۲/ انتخاب سبک معاملاتی بر اساس چارچوب زمانی

یکی از مراحل تدوین استراتژی معاملاتی، انتخاب بازه زمانی مناسب است. بازه زمانی مورد نظر سرمایه‌گذار برای سرمایه‌گذاری منجر به ایجاد انواع مختلفی از سبک‌های معاملاتی می‌شود. برخی از سرمایه‌گذاران ترجیح می‌دهند در بازه‌های زمانی کوتاه ‌مدت، برخی بازه زمانی میان ‌مدت و برخی در بازه زمانی بلند مدت فعالیت کنند. بنابراین می‌بایست سرمایه‌گذاران با تسلط بر عواطف و احساسات خود، به اتخاذ سبک معاملاتی خاص بپردازند. به ‌عنوان ‌مثال اگر معامله در بازار بورس به ‌عنوان شغل دوم یک فرد است، قطعاً نمی‌تواند چارت را دائم بررسی کند. در این صورت بهتر است استراتژی خود را در بازه های زمانی بزرگ‌تر تعیین کند. از آنجایی ‌که یک استراتژی در دو بازه زمانی نتایج متفاوتی خواهد داشت، اهمیت بازه زمانی و انتخاب سبک معاملاتی برای سرمایه‌گذاران مشخص‌تر می‌شود.

۳/ توانایی یافتن شاخص‌های مناسب جهت شناسایی یک روند

توانایی تشخیص معیارهای شروع یک روند نزولی یا صعودی معمولاً دشوار است و سرمایه‌گذاران تنها با به‌ کارگیری ابزاری نظیر تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال قادر به انجام آن هستند. لذا با کسب مهارت در این زمینه می‌توان تشکیل و شروع روند در بازار را تشخیص داد. به‌ عنوان ‌مثال در تحلیل تکنیکال برای شروع روند صعودی، سقف‌ها بالاتر و کف‌ها بالاتر و در روند نزولی سقف‌ها پایین‌تر و کف‌ها پایین‌تر می‌شود.

به ‌طور کلی دیدگاه سرمایه‌گذاران مبنی بر این‌ که یک روند غالب در بازار وجود دارد، موجب ایجاد نظم در معاملات شده و همین امر منجر به شکل‌گیری معاملات موفق‌تری در بازار می‌شود. مشخص بودن حداقل دو نکته روند کلی بازار و صعودی و نزولی بودن آن.

۴/ بررسی نقاط ورود و خروج یک سهم

تعیین نقطه ورود و خروج مناسب از سهم (زمان مناسب خرید و فروش سهم) در سودآوری معاملات بسیار مؤثر است. برای تعیین قیمت خرید و فروش یک سهم، داشتن برنامه یا استراتژی معاملاتی ضروری است. هر چقدر هم که یک سهم ارزنده باشد، ورود و خروج از سهم باید بر اساس استراتژی معاملاتی تعیین شود، قیمت مناسب آن بررسی شده و سپس برای ورود یا خروج آن تصمیم گرفت. به‌ عنوان‌ مثال یک تحلیل‌گر تکنیکالی را در نظر بگیرید که بر اساس حرکت قیمت سهم در یک کانال صعودی اقدام به خرید و فروش می‌کند. این تحلیل‌گر زمانی که قیمت سهم به کف کانال سه اصل اساسی در بازارهای مالی یا همان سطح حمایتی سهم برخورد کند، سهم را می‌خرد.

به نظر می‌رسد تعیین یک نقطه مناسب برای خرید سهم نباید صرفاً با تحلیل تکنیکال صورت بگیرد و در کنار آن باید روند حرکتی سهم و رفتار خریداران و فروشندگان نیز در نظر گرفته شود تا تأییدی برای خرید صحیح سهم باشد. هم‌چنین برای تعیین قیمت فروش هم می‌توان از مقاومت‌های استاتیک و داینامیک در بازار استفاده کرد. یعنی هنگام رویارویی با یک مقاومت، شرایط عرضه سهم توسط فروشندگان بررسی شود تا بتوان تصمیم درست اتخاذ کرد. عده‌ای از سرمایه‌گذاران هم برای کسب حداکثر سود و از طرفی کاهش میزان ریسک، از فروش پله‌ای و عده‌ای هم از تکنیک تریل کردن استفاده می‌کنند.

۵/ تعیین از پیش تعیین شده حد سود و ضرر

این مرحله وابسته به مرحله نقطه ورود و خروج از سهم است. حد سود به محدوده‌ای از قیمت گفته می‌شود که سرمایه‌گذار بر اساس تحلیلی که بر روی سهم انجام می‌دهد آن محدوده را برای ذخیره سود و خروج از سهم مناسب پیش‌بینی می‌کند. چنانچه قیمت سهم بر خلاف تحلیل و پیش‌بینی‌های معامله‌گر محقق شده و قیمت کاهش پیدا کند. محدوده قیمتی را که معامله‌گر برای خروج از سهم پیش‌بینی کرده را حد ضرر می‌گویند. با تعیین میزان ریسک سرمایه‌گذاری، سرمایه‌گذار باید با رسیدن به حد ضرر یا حد سود تصمیم درستی گرفته و این موضوع را از قبل به ‌صورت مکتوب تعیین کرده باشد.

۶/ آزمودن استراتژی معاملاتی و تحلیل بازخورد آن

در این مرحله باید قبل از ورود به بازار، استراتژی معاملاتی تست شود. در میان اغلب پلتفرم‌های تحلیلی، نرم‌افزارهایی به نام آزمونگر (tester) وجود دارد که به ‌واسطه آن می‌توان عملکرد استراتژی معاملاتی را در گذشته آزمایش کرد. به این صورت که می‌توان به عقب برگشته و یک‌بار شمع را در یک‌زمان حرکت داد. هنگامی‌که نمودار به سمت یک شمع در یک‌ زمان حرکت می‌کند، می‌توان قوانین سیستم معاملاتی خود را دنبال کرده و معاملات را طبق آن انجام داد تا نتیجه حاصل‌شده از آن را مشاهده کرد.

۷/ تعهد به استراتژی معاملاتی

پس از طراحی یا انتخاب استراتژی معاملاتی، اعتماد و اعتقاد به آن نکته حائز اهمیتی است. اجتناب از اخبار و شایعات از اهمیت به سزایی برخوردار بوده و همواره باید به یاد داشت که سرمایه‌گذاری که سیستم معاملاتی پیچیده‌تری دارد موفق نمی‌شود بلکه کسی موفق خواهد بود که به استراتژی معاملاتی خود پایبندتر باشد. توجه کنید که استراتژی شما دارای چارچوب، قوانین و منطق مشخصی بوده و احساسات هیچ جایگاهی در استراتژی ندارد. بنابراین کاملاً گوش به فرمان استراتژی خود باشید.

سخن آخر

تدوین یک استراتژی معاملاتی مطلوب در بازار سرمایه باید برای هر سرمایه‌گذار به ‌عنوان اولویتی مهم و اساسی باشد. بدون داشتن یک استراتژی معاملاتی شخصی، سرمایه‌گذار تحت تأثیر جو منفی بازار و تقلید از استراتژی معاملاتی سرمایه‌گذاران دیگر قرار گرفته و دچار سردرگمی و شکست در بازار سرمایه می‌شود. با توجه به روحیات افراد متفاوت پیروی از هر استراتژی معاملاتی روش صحیحی نیست چرا که ممکن است یک استراتژی معاملاتی برای یک فرد مناسب و برای فرد دیگر نامناسب باشد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.