ارزش مفهومی چگونه محاسبه می شود؟


طبق بند ۵ استاندارد حسابداری شماره ۱۱، فرایند استهلاک دارایی ثابت مشهود از زمانی که دارایی آماده بهره‌برداری است آغاز می‌شود.
طبق بند ۵۱ استاندارد شماره ۱۱، استهلاک دارایی از زمان آماده شدن آن برای استفاده، یعنی زمانی که دارایی در مکان و شرایط لازم برای بهره‌برداری است، شروع می‌شود.
در استاندارد ایران دارایی ثابت به موازات کسب منافع مستهلک می‌گردد. همچنین نایابی ، فرسودگی و خرابی نیز از علل استهلاک دارایی هستند. به‌صورت کلی علل استهلاک از دید استاندارد 11 عبارت است از :
1- استفاده مورد انتظار واحد تجاری از دارایی
2- فرسودگی و خرابی
3- نابابی فنی ناشی از پیشرفت تکنولوژی
4- محدودیت‌های زمانی از قبیل تاریخ انقضا
در ارتباط با برآورد عمر مفید دارایی، استاندارد ، این برآورد را منوط به قضاوت واحد تجاری می‌داند که از تجربه دارایی‌های مشابه ناشی می‌شود. بر اساس بند 56 این استاندارد، مبلغ استهلاک‌پذیر یک دارایی پس از کسر ارزش اسقاط از بهای تمام شده بدست می‌آید.
روش‌های استهلاک مورد پذیرش در استاندارد ایران روش‌های خط مستقیم، نزولی و معادل آحاد تولید است.
در ارتباط با تغییر روش استهلاک یا تعدیل نرخ آن بند 63 این استاندارد چنین می‌گوید:
روش استهلاک مورد استفاده برای دارایی‌ها باید به طور ادواری بررسی شود و در صورت تغییر قابل ملاحظه در الگوی مصرف، روش استهلاک جهت انعکاس الگوی جدید تغییر یابد. هر گاه چنین تغییری در روش استهلاک لازم شود، این تغییر باید به عنوان تغییری در برآورد تلقی شود و استهلاک دوره جاری و دوره‌های آتی دارایی تعدیل شود.

شاخص قیمت

شاخص قیمت ( Price Index) یکی از اصطلاحات علم اقتصاد و به معنای معیاری که براساس آن، ارزش ثابت از ارزش جاری تمیز داده می‌شود. دو روش اصلی برای محاسبه شاخص قیمت وجود دارد: شاخص لاسپیرز (Laspeyres) و شاخص پاشه (Paasche). از شاخص قیمت‌های رایج می‌توان به شاخص قیمت مصرف‌کننده، شاخص قیمت تولیدکننده، شاخص بهای خرده فروشی، شاخص کل بهای عمده‌فروشی و شاخص بهای کالا و خدمات مصرفی اشاره کرد.

فهرست مندرجات

۱ - تعریف

[ویرایش]
یکی از متغیّرهای مهم در اقتصاد کلان سطح عمومی یا متوسط وزنی قیمت‌ها است؛ که کاربرد‌های فراوانی دارد. در واقع چون در اقتصاد کلان با تعداد بسیار زیادی از کالاها و خدمات مواجه هستیم، ناچاریم با یک عدد، وضعیت همه قیمت‌ها را بیان نماییم.

اصولا شاخص، کمیّتی است که به‌عنوان نماینده کمیّت‌های همگن متعدد به‌کار می‌رود و می‌تواند جهت و میزان تغییر کمیّت‌های مورد نظر را در طول زمان نشان دهد.


عدد شاخص، رقمی است که تغییر نسبی قیمت‌های کالای مصرفی یا خدمات مشابه را در یک دوره و هر دوره دیگر، به‌عنوان دوره مبنا نشان می‌دهد. معمولا دوره مبنا را به رقم صد ارائه می‌دهند.

به عبارت کلی شاخص قیمت یعنی «بیان قیمت همه کالا‌ها و خدمات به صورت یکجا، کمی و بدون واحد»

۲ - روش‌ها

شاخص قیمت

[ویرایش]
ظاهرا ساده‌ترین راه این است که میانگین ساده همه قیمت‌ها را به‌دست آوریم. برای توضیح این مفهوم از یک مثال شروع می‌کنیم. فرض کنید که در اقتصاد چهار کالا (برای سادگی) وجود داشته باشد و در یک کشور فرضی همین چهار کالا تولید و خرید و فروش شود. راه حل اولیه برای نشان دادن همه قیمت‌ها با یک عدد، محاسبه میانگین قیمت‌ها است.

P۱۳۹۰= ۱۰۰+ ۱۵۰۰+ ۱۰۰۰۰+ ۲۰۰۰۰/۴= ۷۹۰۰ریال
P۱۳۹۱= ۱۵۰+ ۲۰۰۰+ ۱۸۰۰۰+ ۳۵۰۰۰/۴= ۱۳۷۸۷ ریال
P۱۳۹۲= ۲۰۰+ ۳۱۰۰+ ۲۵۰۰۰+ ۵۵۰۰۰/۴= ۲۰۸۲۵ ریال
استفاده از راه حل اولیه میانگین قیمت‌ها، اگر چه می‌توان قیمت همه کالاها را با یک عدد نشان داد، اما این روش دچار اشکالاتی است:
اول اینکه در میانگین‌های فوق، همه کالاها وزن یکسانی دارند و حال آن‌که مقدار مصرف برنج در خانوارها بسیار بیشتر از خاویار است و باید وزن بزرگتری به‌خود بگیرد.
دوم این که واحدهای‌ اندازه‌گیری کالاها با‌هم همگن نیستند؛ یعنی برخی کالاها را به وزن، برخی را به‌صورت عددی و بعضی دیگر را با لیتر‌ اندازه‌گیری می‌کنند. در این‌ صورت، باید کاری کرد که کالاها، میانگین واحد پولی نداشته باشند.

برای حذف این دو مشکل یک سال را به عنوان «سال پایه» در نظر می‌گیریم. سال پایه یعنی سالی که در آن کشور، کمتر دچار تغییر و تحول شده باشد. به عبارت دیگر سالی که «تورم حداقل باشد؛ بیکاری کم باشد، رشد اقتصادی بالا باشد». البته بخاطر ایجاد کالاهای جدید و یا تغییر در مصرف برخی کالاها، سال‌های پایه هر چند سال تغییر می‌بابد. با توجه به توضیحات اگر در مثال فرضی سال پایه ۱۳۹۰ باشد داریم:
(شاخص قیمت ۱۳۹۰) P۱۳۹۰ به سال پایه ۱۳۹۰= ۱۰۰+ ۱۵۰۰+ ۱۰۰۰۰+ ۲۰۰۰۰/۱۰۰+ ۱۵۰۰+۱۰۰۰۰+۲۰۰۰۰ =۱
(شاخص قیمت ۱۳۹۱) P۱۳۹۱به سال پایه ۱۳۹۰=۱۵۰+ ۲۰۰۰+ ۱۸۰۰۰+ ۳۵۰۰۰/ ۱۰۰+۱۵۰۰+۱۰۰۰۰+۲۰۰۰۰=۱/۷۴
(شاخص قیمت ۱۳۹۲) P۱۳۹۱ به سال پایه ۱۳۹۰= ۲۰۰+ ۳۱۰۰+ ۲۵۰۰۰+۵۵۰۰۰/ ۱۰۰+۱۵۰۰+۱۰۰۰۰+۲۰۰۰۰=۲/۶۴

عدد ۱. ۷۴ بدین معنی است که به طور متوسط قیمت‌ها از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۱ حدود ۱. ۷۴ برابر شده است. این شاخص قیمت بدست آمده اگرچه دو مشکل قبلی را رفع کرده است اما مشکل دیگری دارد و آن اینکه به همه کالاها یک وزن ثابتی داده است، در حالی‌که برخی از کالاها برای ما مهم‌تر و با اهمیت‌تر است.
لذا باید وزن بیشتری داده شود و بلعکس. به عنوان نمونه در مثال فرضی وزن برنج و خاویار در شاخص قیمت یکسان در نظر گرفته شد در حالی‌که برنج اهمیت بیشتری در رندگی روزمره دارد. برای رفع این مشکل قیمت پیشنهاد شده است کالاها در مقدار آنها ضرب می‌شود. البته نحوه در نظر گرفتن وزن (مقدار) کالاها باعث شده است که شاخص‌های مختلفی بیان گردد که در ادامه به مهم‌ترین آنها اشاره می‌گردد.

۳ - انواع

[ویرایش]
انواع شاخص‌های قیمت عبارت است:

۳.۱ - شاخص لاسپیرز

شاخص لاسپیرز (Laspeyers index) (L t): در این شاخص، سبد مصرفی سال پایه (مقدار کالای سال پایه) به عنوان وزن کالاها در نظر گرفته می‌شود. جهت محاسبه این شاخص، قیمت کالای مورد نظر در مقدار کالای سال پایه ضرب می‌شود.
L t =
i =۱، ۲، ۳،. . ،n
در مثال مورد نظر خواهیم داشت:
L ۱۳۹۱ =
مفهوم ۱۶۹: یعنی به طور متوسط قیمت‌ها از ۱۰۰ در سال ۱۳۹۰ به ۱۶۹ در سال ۱۳۹۱ رسیده است. به عبارت دیگر اگر مصرف کنندگان بخواهند همان مقدار کالای سال ۱۳۹۰ را در سال ۱۳۹۱مصرف کنند، باید ۱. ۶۹ برابر بیشتر پرداخت کنند.

۳.۲ - شاخص پاشه


شاخص پاشه (Paasche index) (P t): در این شاخص، سبد مصرفی سال مورد نظر (مقدار کالای سال مورد نظر) به عنوان وزن کالاها در نظر گرفته می‌شود. جهت محاسبه این شاخص، قیمت کالای مورد نظر در مقدار کالای سال مورد نظر ضرب می‌شود.

لذا در مثال مورد نظر خواهیم داشت:
P t =
i =۱، ۲، ۳،. . ،n
P ۱۳۹۱ =
مفهوم ۱۶۹: یعنی به طور متوسط قیمت‌ها از ۱۰۰ در سال ۱۳۹۰ به ۱۶۹ در سال ۱۳۹۱ رسیده است. به عبارت دیگر اگر مصرف‌کنندگان بخواهند سبد مصرفی سال ۱۳۹۱ را تهیه کنند در سال پایه (۱۳۹۰) ۱. ۶۹ برابر ارزش دارد.

۳.۲.۱ - مقایسه لاسپیرز و پاشه


۱: اگر فقط قیمت سال مورد نظر را داشته باشیم، می‌توانیم شاخص لاسپیرز را محاسبه نماییم؛ بخلاف شاخص پاشه.


۲: تغییر الگوی مصرف بعضی کالاها در سال پایه که هم اکنون استفاده نمی‌شود در محاسبه شاخص لاسپیرز مشکلاتی را ایجاد میکند؛ چرا که برخی از کالاهایی که در سال پایه استفاده می‌گردید اکنون دیگر جزء سبد مصرفی خانوارها نیست. در حالی که در محاسبه شاخص لاسپیرز همچنان ترکیب کالاهای قبلی لحاظ می‌شود. البته برای رفع این مشکل از شاخص پاشه استفاده می‌شود.
۳: از نظر تئوریک شاخص لاسپیرز افزایش قیمت را بیشتر از حد نشان می‌دهد. چون در این شاخص، مقدار کالای سال پایه مد نظر است و با افزایش قیمت انسان‌ها از مصرف آن می‌کاهند اما در این شاخص آن را لحاظ نمی‌کنیم.
۴: از نظر تئوریک شاخص پاشه کاهش قیمت را بیشتر از حد نشان می‌دهد. چون در این شاخص، مقدار کالای سال مورد نظر، مدنظر است و با کاهش قیمت انسان‌ها به مصرف آن در سال مورد نظر می‌افزایند در صورتی که مصرف همین مقدار کالا در سال پایه کمتر است.

۳.۳ - شاخص فیشر

شاخص فیشر (Fisher index) (F) در این روش بر خلاف دو روش قبل که کمیّت‌ها در سال‌های پایه و جاری در نظر گرفته می‌شد، میانگین هندسی شاخص‌های لاسپیرز و پاشه را محاسبه می‌کند. فرمول ریاضی روش فیشر به‌صورت زیر است:
P t =

۳.۴ - شاخص مارشال – اجورث

شاخص مارشال – اجورث (Marshall – Edgeworth index) که به صورت زیر محاسبه می‌شود:
M t =
شاخص مارشال و فیشر به واقیعت نزدیک‌تر است چون تقریبا میانگین حسابی و هندسی است. اما روش محاسبه آن هزینه‌بردارتر و سخت‌تر است چون هم باید قیمت و هم مقدار کالاهای سال مورد نظر داشته باشیم.

۴ - کاربردها

[ویرایش]
شاخص قیمت‌ها کاربردهای فراوانی دارد که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:

۴.۱ - محاسبه روند قیمت‌ها

به‌عنوان یک متغیّر کلان اقتصادی، نشان‌دهنده چگونگی تغییرات سطح عمومی قیمت‌ها است و به‌صورت کمّی، وضعیت قیمت‌ها را در سال‌های مختلف باهم مقایسه می‌کند. این مورد امروزه از نظر هر جامعه‌ای اهمیت خاصی دارد. این کاربرد برای محاسبه یک مقطع زمانی در ایران مناسب است.

۴.۲ - تبدیل متغیّرهای کلان به واقعی


استفاده از شاخص قیمت می‌تواند متغیرهای کلان اقتصادی (مانند تولیدهای اسمی) را به متغیرهای واقعی تبدیل کند. بدین‌صورت که متغیّرهای اسمی را به شاخص قیمت تقسیم کرده و متغیر واقعی را به‌دست می‌آوریم.

۴.۳ - محاسبه نرخ تورّم


فرمول شاخص قیمت در یک سال مورد نظر برابر است با نسبت هزینه کل خرید یک دسته کالا در آن سال به هزینه همان دسته کالا در سال پایه است.

۵ - شاخص قیمت‌های رایج

۵.۱ - شاخص کل بهای عمده‌فروشی

شاخص کل بهای عمده‌فروشی نشان‌دهنده تغییرات قیمت کالاها در سطح تولیدکنندگان و فروشندگان عمده است؛ ‌که از طریق جمع‌آوری اطلاعات قیمت عمده‌فروشی از کارخانه‌ها، عاملان فروش عمده و قیمت کالاهای وارداتی در مرز کشور، محاسبه می‌شود.

۵.۲ - شاخص بهای کالا و خدمات مصرفی

شاخص بهای کالا و خدمات مصرفی معیار سطح عمومی قیمت‌های خرده‌فروشی است؛ یعنی تغییرات قیمت تعداد ثابت و معیّنی از کالاها و خدماتی که توسط خانوارهای شهری مصرف می‌شود. شاخص بهای کالای مصرفی و نشان‌دهنده سطح زندگی خانوارها در کالاها و خدمات مصرفی در یک دوره مالی است. درصد تغییرات سالانه این شاخص نرخ تورم را نشان می‌دهد.

۵.۳ - شاخص قیمت تولیدکننده

شاخص قیمت تولیدکننده معیار سنجشی است از میانگین وزن مواد و کالاهای معیّن که در تولید، مورد استفاده قرار می‌گیرد. این شاخص، به‌علت پوشش کالاها، شامل مواد خام و کالاهای نیمه‌ساخته است.

حجم بازار کریپتو چیست و چگونه محاسبه می‌شود؟

بسیاری از افراد حاضر در دنیای ارزهای دیجیتال فکر می‌کنند که هر چه قیمت یک رمزارز پایین‌تر باشد، احتمال افزایش قیمت و ارزش آن‌ها بیشتر خواهد بود. برای مثال، برای رمزارزی با ارزش ۰/۱۰ دلار در مقایسه با رمزارزی با ارزش ۱٫۰۰۰ دلار، شانس بیشتری جهت صعود ارزش کلی در روزهای پیش رو قائل هستند. با این حال، اینکه فقط به ارزش کنونی یک رمزارز به عنوان معیاری برای برآورد ارزش واقعی آن تکیه کنیم به هیچ وجه درست نیست. بلکه شاخص مهم‌تر در این خصوص، حجم بازار کریپتو است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

حجم بازار کریپتو چیست؟

بازار کریپتو

حجم بازار کریپتو

حجم بازار یا مارکت کپ اصطلاحی است که برای نشان دادن ارزش بازار ارزهای دیجیتال به کار می‌رود. ضمن اینکه از آن به عنوان معیاری برای اندازه‌گیری یک رمزارز خاص هم استفاده می‌شود؛ بدین صورت که هر چه ارزش بازار رمزارز مورد نظر بالاتر باشد، اندازه آن هم در مقایسه با رقبایش بیشتر است. در حال حاضر، بیت کوین بزرگ‌ترین ارز دیجیتال موجود از لحاظ حجم بازار است.

شیوه محاسبه ارزش بازار بسیار ساده و سرراست است. فرمول طلایی آن به این شکل است: “قیمت بازار * توکن‌های در گردش”. در واقع ارزش بازار هر رمزارز با محاسبه ضرب قیمت کنونی در مقدار سرمایه در گردش کلی آن مشخص می‌شود. برای مثال در ادامه به محاسبه این شاخص در بیت کوین می‌پردازیم:

در زمان نوشتن این مطلب، هر بیت کوین با قیمت حدودا ۴۷ هزار دلار در بازار معامله می‌شود و مقدار کلی بیت کوین موجود در بازار برابر با ۱۸٫۸۱۶٫۴۰۰ واحد است. بنابراین با محاسبه ذکر شده، ارزش بازار بیت کوین تقریبا معادل ۸۸۷ میلیارد دلار می‌شود. از آنجا که بیت کوین به نوعی پدر دیگر ارزهای دیجیتال به حساب می‌آید، طبیعی است که با تسلط ۴۱ درصدی این ارز دیجیتال در بازار، آن را بزرگ‌ترین کوین دیجیتالی جهان بدانیم. بنابراین ارزش بازار بیت کوین را می‌توان معادل ۴۱ درصد از ارزش کل بازار ارزهای دیجیتال برآورد کنیم. در ادامه نگاه دقیق‌تری به دو مولفه موجود در این فرمول، خواهیم انداخت:

قیمت بازار

قیمت بازار به قیمت ارز دیجیتال مورد نظر بر اساس نرخ‌های کنونی بازار می‌گویند. به زبان ساده، این مقدار به همان قیمتی گفته می‌شود که خریداران و فروشندگان در یک بازار آزاد و در یک زمان خاص، روی آن به توافق رسیده‌اند. این نکته مهمی است که قیمت ارز دیجتال بسته به صرافی‌ها، زوج ارزهای متفاوت (فیات یا دیجیتال) و کشورهای مختلف، متفاوت است.

همانطور که در می‌دانید، قیمت‌های بیت کوین در صرافی‌های مختلف و در یک زمان خاص، به هیچ‌وجه یکسان نیست. این مساله به خاطر تفاوت در پویایی عرضه و تقاضا است که در نهایت منجر به تعیین قیمت ارزهای دیجیتالی می‌شود. به عنوان مثال، قیمت بیت کوین در کشورهایی که عرضه کمتری (به دلیل کمبود فروشنده) به نسبت تقاضای موجود دارند، می‌تواند گران‌تر باشد. از جمله این کشورها می‌توان به نیجریه و زیمباوه اشاره کرد. بهترین راه برای پیدا کردن ارزش بازار یک ارز دیجیتال، نگاه به قیمت تجمیعی آن است. این قیمت بر اساس میانگین قیمت کوین مورد نظر در صرافی‌های مختلف به دست می‌آید. برای دسترسی به این قیمت می‌توانید به سایت‌هایی مثل CoinMarketCap مراجعه کنید.

سرمایه در گردش

این شاخص به تعداد کوین‌های جاری و موجود در بازار اشاره دارد. این شاخص را نباید با مفهوم کل سرمایه موجود اشتباه بگیرید. چون به کلی متفاوت هستند.

برای مثال سرمایه در گردش کنونی بیت کوین، ۱۸٫۸۱۶٫۴۰۰ بیت کوین است. این یعنی بیش از ۱۸ میلیون بیت کوین در حال حاضر وجود دارد. بیت کوین‌هایی که یا در صرافی‌ها معامله می‌شوند یا در کیف پول کاربران نگهداری می‌شوند یا اینکه خیلی ساده، برای همیشه گم شده‌اند! اما مفهوم کل سرمایه به مقدار کل کوین‌هایی که در این پروژه وجود دارند، از جمله کوین‌هایی که هنوز استخراج نشده‌اند، اشاره دارد.

در مورد بیت کوین، حداکثر تعداد این ارز دیجیتال، ۲۱ میلیون واحد خواهد بود. به این شکل که با توجه به روند استخراج، بیت کوین جدید ایجاد می‌شود. این کار تا زمانی که میزان تامین کوین‌های فعلی به مرز ۲۱ میلیون عدد برسد ادامه دارد. با رسیدن به این مرز مشخص شده، دیگر هیچ بیت کوینی برای استخراج کردن در دسترس نخواهد بود. در آن مرحله، کل سرمایه بیت کوین برابر با سرمایه در گردش آن خواهد بود.

یادآوری این نکته مهم است که اکثر توکن‌ها از پیش استخراج شده هستند. به این معنی که این توکن‌ها در شروع پروژه استخراج شده‌اند و از این‌رو دیگر هیچ توکنی برای استخراج در آینده باقی نمانده است. در این حالت هم مقدار سرمایه کلی رمزارز مورد نظر برابر با سرمایه در گردش خواهد بود.

انواع معیارهای حجم بازار کریپتو

به طور کلی برای این موضوع دو نوع معیار در دنیای ارزهای دیجیتال وجود دارد: ارزش بازار برای هر رمزارز و ارزش کلی بازار رمزارزها.

حجم بازار برای هر رمزارز

این معیار به طور خاص و به صورت جداگانه به بررسی ارزش بازار برای هر کدام از رمزارزها می‌پردازد. اطلاعات مربوط به این دسته را هم می‌توانید از سایت CoinMarketCap جویا شوید.

ارزش بازار

ارزش بازار رمزارزهای مختلف

معمولا هر ارز دیجیتال بر اساس ارزش بازارش رتبه‌بندی می‌شود. ارزش بازار بالاتر به معنی اندازه بزرگ‌تر است. توجه به این شاخص در هر ارز دیجیتال برای ارزیابی آن یا حتی مقایسه‌اش با دیگر رقبا بسیار کاربردی است. اما اگر قصد پیگیری رشد کلی بازار ارزهای دیجیتال را دارید، معیار بعدی می‌تواند به شما کمک کند.

ارزش کلی بازار رمزارزها

اگر به صورت مرتب به سایت CoinMarketCap یا پلتفرم‌های مشابه آن مراجعه می‌کنید، احتمالا با این معیار آشنایی داشته باشید. برای مثال به تصویر زیر دقت کنید:

ارزش کلی بازار ارزهای دیجیتال

حجم بازار کریپتو، معیاری برای بررسی ارزش تمامیت بازار ارزهای دیجیتال است. محاسبه این معیار با جمع کردن ارزش بازار همه رمزارزهای موجود صورت می‌گیرد. در حال حاضر، ۷۷۰۰ کوین و توکن در دنیای رمزارزها وجود دارد. معیار ارزش کلی بازار می‌تواند نشان‌دهنده اندازه این دنیا باشد. بدین ترتیب می‌توانیم به راحتی و در هر زمانی رشد و قدرت بازار رمزارزها را زیر نظر بگیریم. در تصویر زیر، گرافی در این خصوص را مشاهده می‌کنید:

ارزش بازار

نمودار رشد ارزهای دیجیتال در مقاطع مختلف

در حال حاضر، ارزش کلی صنعت و بازار رمزارزها معادل ۲.۱ تریلیون دلار است. همانطور که می‌بینید، به راحتی توانستیم با استفاده از این معیار به بررسی میزان کلی بازار رمزارزها بپردازیم.

اهمیت معیار حجم بازار کریپتو

تئوری‌های مالی بر این عقیده استوار هستند که هر چه اندازه شرکت (در این مورد، ارز دیجیتال) بزرگ‌تر باشد، نرخ رشد آن کندتر بوده و از ریسک کمتری هم برخوردار است. با مقایسه بیت کوین به عنوان اولین و بزرگ‌ترین ارز دیجیتال موجود با یک توکن جدید با همان عرضه اولیه کوین (ICO)، به درستی و منطقی بودن این تئوری پی می‌بریم. توکن جدید از احتمال افزایش بی‌نظیری در قیمت برخوردار است. به طوری که پیش بینی می‌شود در مدت زمان نسبتا کوتاهی قیمت آن به ۲، ۳ و حتی ۱۰ برابر افزایش پیدا کند. چنین رشدی را هرگز در بیت کوین شاهد نخواهیم بود.

با این حال، ریسک خرید این توکن هم بسیار زیاد است. چرا که احتمال برابری هم برای از کار افتادن این رمزارز جدید وجود دارد. چرا که توکن‌های ICO بسیار تازه کار هستند و هنوز راه زیادی برای گذراندن تست‌های زمانی در پیش دارند. در نقطه مقابل، بیت کوین از ریسک بسیار پایین‌تری برخوردار است. چرا که در طول این سال‌ها بارها تست شده و کارایی خود را ثبت کرده است.

مشکل دستکاری در رمزارزهای با ارزش کم

رمزارزهایی که از ارزش بازار پایینی برخوردار هستند به شدت توسط تریدرها و سرمایه‌گذاران بزرگ دستکاری می‌شوند. این کار از آن جهت برای این دسته از کاربران آسان است که کمبود حجم معاملات در این نوع از کوین‌ها باعث می‌شود که وارد شدن با قیمت‌های دلخواه و ایجاد نوسانات شدید در آن، کار چندان مشکلی نباشد. از آنجا که در فضای رمزارزها قاعده و قانون خاصی وجود ندارد، دستکاری بازار در آن کاری شایع است. در حالی که دستکاری کوین‌های با ارزش بالاتر مثل بیت کوین دشوارتر است. این قضیه به علت ارزش و حجم بالاتر این دسته از سکه‌ها است. در واقع برای دستکاری در بیت کوین، باید قادر به تزریق مقدار بسیار زیادی بیت کوین به بازار باشید؛ چیزی که احتمال وقوعش بسیار کم است.

آیا فقط باید به ارزش بازار توجه کنیم؟

معمولا این گرایش وجود دارد که ارزش هر رمزارز را با توجه به قیمت فعلی آن تعیین کنیم. برای مثال، وقتی رمزارزی را با قیمت ۰/۱۰ دلار یا ۰/۰۵ دلار می‌بینیم، فورا ارزانی این سکه را مورد توجه قرار داده و فرض را بر پتانسیل بالای آن برای رشد چند برابری در آینده نزدیک قرار می‌دهیم. با این حال این اشتباهی رایج است. چرا که عامل مهم دیگری هم در این میان باید مورد توجه قرار گیرد و آن، سرمایه در گردش است. بهتر ارزش مفهومی چگونه محاسبه می شود؟ است توضیح این مطلب را با مقایسه لایت کوین (LTC) و ریپل (XRP) ادامه دهیم.

مقایسه ریپل و بیت کوین

قیمت ریپل ۱ دلار و قیمت لایت کوین، ۱۸۲ دلار است. طبیعتا اگر فقط به قیمت این دو ارز دیجیتال توجه کنید، ریپل را به عنوان ارز دیجیتالی که از آینده بهتری برای رشد بیشتر برخوردار است انتخاب می‌کنید. چرا که به نظر می‌رسد رشد یک دلاری برای ریپل ساده‌تر و در دسترس‌تر از لایت کوین باشد. با این حال در واقعیت احتمال رشد ارزش لایت کوین بیش از ریپل است. به این دلیل که کوین‌های در گردش لایت کوین فقط ۶۵ میلیون عدد است؛ در حالی که این مقدار برای ریپل ۴۵ میلیارد عدد است! بدین ترتیب ارزش بازار لایت کوین فقط ۱۲ میلیارد دلار است. در نقطه مقابل، ارزش بازار ریپل برابر با ۵۰ میلیارد دلار است. بنابراین لایت کوین برای رسیدن به ریپل، می‌تواند تا ۲ تا ۳ برابر رشد بیشتر را تجربه کند. از این مثال می‌توانیم به سادگی به اهمیت این شاخص و توجه به آن به جای در نظر گرفتن قیمت ارز دیجیتال مد نظرمان پی ببریم.

نکته مهم دیگر این است که کل تعداد کوین‌های ریپل برابر با ۱۰۰ میلیارد عدد است. بنابراین هنوز ۵۵ میلیارد ارز XRP عرضه نشده وجود دارد. در علم اقتصاد، هرچه مقدار سرمایه کلی چیزی بیشتر باشد در نهایت شاهد قیمت پایین‌تر آن خواهیم بود (با فرض مقدار تقاضای ثابت). به این خاطر که ارزش کوین مورد نظر بین همه کوین‌های اضافی موجود توزیع می‌شود. نکته‌ای که در نهایت منجر به قیمت پایین‌تر آن می‌شود.

به این مساله توجه داشته باشید که توجه صرف به یک معیار یا شاخص به صورت جداگانه، نمی‌تواند تصویر کاملی از وضعیت موجود به شما ارائه کند. این شاخص عموما به عنوان معیاری برای اندازه گیری اندازه یا ارزش ارزهای دیجیتال به کار می‌رود. منتهی برای سرمایه گذاری در ارزهای دیجیتال، نباید فقط به بررسی حجم بازار کریپتو اکتفا کنید. چون عوامل بسیاری وجود دارند که باید مورد توجه قرار دهید.

نحوه محاسبه و تعیین شاخص Q در مجلات علمی

انتشار مقاله خود در ژورنالی درجه‌یک و عالی بسیار ارزشمند است. چنین دستاوردی می‌تواند نتایج پژوهش‌ها و تحقیقات علمی و تخصصی‌تان را به گوش همه جهان برساند. ضمن اینکه اعتبارتان هم بسیار بالا می‌رود و رزومه‌تان قوی و ارزشمند می‌شود.

برای همین است که اگر دانشجو هستید یا در دنیای تحقیق و مقاله‌نویسی تازه‌وارد به حساب می‌آیید باید حتما حواستان باشد که با اصول و قواعد مقاله‌نویسی، انواع مجلات و شاخص‌های مختلفی که در این زمینه وجود دارد و مجلات را ارزیابی و رتبه‌بندی می‌کند، آشنا شوید.

در این مقاله از دنیای مقاله‌نویسی و رتبه‌بندی مجلات برایتان می‌گوییم. می‌خواهیم بدانید که رتبه‌بندی و شاخص مهم Q دقیقا چه معنایی دارد و چطور می‌تواند باعث درخشان‌شدن رزومه شما در دنیای علم و حرفه‌تان شود.

مقاله‌نویسی و ساختار آن را بلد هستید؟

نگارش هر متنی دارای اصولی است. حتی زمانی که می‌خواهید یک ایمیل ساده را برای کسی ارسال کنید باید قواعد نامه‌نگاری الکترونیک را رعایت نمایید.

حال تصور کنید که برای مقاله‌نویسی به چه اطلاعاتی درباره نگارش نیاز دارید. هر مقاله علمی دارای ساختاری است. قوانینی کلی وجود دارند و بعد هم بنا به نوع مقاله‌ای که می‌نویسید و مجله‌ای که قرار است، متن‌تان در آن انتشار پیدا کند، تغییراتی در ساختار نگارشی‌ و ظاهری اثرتان به وجود خواهد آمد.

اگر ندانید که اصول و ساختار هر مقاله چگونه است، بی‌شک از سوی نشریات معتبر علمی و ژورنال‌های خارجی و داخلی پذیرفته نمی‌شوید. شما که دوست ندارید، دچار چنین مشکلی شوید. دوست دارید؟ قطعا خیر.

پس بهتر است به دنبال این باشید که اصول کار را یاد بگیرید. در ادامه بخش‌های یک مقاله را معرفی می‌کنیم. این معرفی اجمالی نشان می‌دهد که یک پژوهش به‌طور کلی چطور در قالب مقاله منعکس می‌شود اما همان‌طور که گفته شد، بنا به نوع مقاله و مجله‌ای که در آن چاپ خواهد شد، تغییراتی در این ساختار محتمل خواهد بود.

  • عنوان( title )؛ موضوع تحقیق و مقاله در این بخش به طرزی شفاف بیان می‌گردد.
  • نویسنده یا نویسنده‌ها( author )؛ نویسنده و همکاران او در نگارش مقاله معرفی می‌شوند. ضمن اینکه افیلیشن، مدرک تحصیلی و مرکز آموزشی فعالیت نویسندگان هم ذکر می‌شود.
  • چکیده( abstract )؛ خلاصه‌ای کامل از محتوای مقاله برای آگاه‌سازی مخاطب ارائه می‌شود.
  • کلید واژه‌ها( keywords )؛ کلمات مهم و مرتبط با مقاله قید می‌شوند تا یافتن اثر از سوی محققان دیگر ساده شود.
  • مقدمه( introduction )؛ در اینجا موضوع پژوهش و روش و ادبیات به‌کاررفته در مقاله عنوان می‌گردد.
  • بیان مساله( statement problem )؛ بیان چرایی مطرح‌کردن و پژوهش روی عنوان مقاله مطرح می‌شود.
  • تبیین اهداف( objectves and aims )؛ هدف از نگارش مقاله و تحقیق در این بخش بیان می‌شود.
  • پرسش‌های پژوهش( question research )؛ سوالات و فرضیات مقاله هم در این قسمت قرار می‌گیرند.
  • پیشینه پژوهش( literature review )؛ در پیشینه از کارهای قبلی حول موضوع مطروحه صحبت می‌شود.
  • روش‌شناسی( methodology )؛ روش پژوهش و دلایل انتخاب روش در این بخش ذکر می‌گردد.
  • ابزار پژوهش ( tools research )؛ در این بخش گفته می‌شود که از چه ابزارهایی برای جمع‌آوری اطلاعات و تحلیل داده‌ها بهره‌برداری شده است.
  • یافته‌ها( results/findings )؛ نتایج تحقیق در این بخش به شکل توصیف یا تحلیل به نمایش گذاشته می‌شود.
  • بحث و نتیجه‌گیری( conclusion/discussion )؛ نتایج پژوهش تحلیل می‌شود و با نتایج تحقیقات دیگر مقایسه می‌گردد.
  • پیشنهادها ( research further )؛ در این بخش نویسندگان در راستای پیشرفت موضوع پژوهش، پیشنهاداتی برای تداوم کارکردن روی موضوع به دیگران می‌دهند.
  • تقدیر و تشکر( acknowledgements )؛ از کسانی که در روند انجام تحقیق نقش داشته‌اند، تشکر می‌گردد.
  • منابع( references )؛ رفرنس‌ها یا همان منابع استفاده‌شده در جریان تحقیق در این بخش عنوان می‌شوند.
  • پیوست‌ها ( appendixes )؛ پیوست‌ها حاوی توضیحات تکمیلی برای درک بهتر مخاطبان هستند.

انواع مجلات را می‌شناسید؟

اهداف متنوعی می‌تواند عامل نگارش مقاله باشد. برخی از اساتید برای اینکه بتوانند رتبه علمی خود را بالا ببرند و در شغل‌شان ارتقای درجه داشته باشند، نیاز به نگارش مقالات و انتشار آن در مجلات بین‌المللی معتبر دارند.

برخی دانشجویان هم می‌خواهند رزومه خود را قوی کنند و کوله‌بار سفر برای مهاجرت تحصیلی ببندند. این دسته از دوستان هم با داشتن چند مقاله ارزشمند می‌توانند سهم و شانس موفقیت خود را در دریافت پذیرش از دانشگاه‌های خارجی بالا و بالاتر ببرند.

دانشجویان تحصیلات تکمیلی هم که برای پایان کار خود و دریافت نمره کامل و بهتر نیاز به چاپ مقاله در ژورنال‌ها دارند. ابعاد مختلفی در چاپ و نگارش مقالات وجود دارد. برای اینکه بتوانید به اهداف مختلف خود برسید باید ببینید که مجلات دارای چه انواعی هستند و اصلا ماجرای رتبه‌بندی‌ها و دسته‌بندی‌هایشان چیست.

مجلات در یک دسته‌بندی به دو گروه مجلات داخلی و خارجی تقسیم‌بندی می‌شوند. اگر می‌خواهید که در دنیای علمی و تخصصی داخلی فعالیت داشته باشید و قصد فراتررفتن در ابعاد بین‌المللی را ندارید، نگارش مقاله برای مجلات داخلی برایتان کافی است.

مثلا مجلات علمی پژوهشی از دسته مجلاتی هستند که از سوی سه ارگان وزارت «علوم، تحقیقات و فناوری»، «وزارت بهداشت» و «وزارت درمان و آموزش پزشکی» پذیرفته می‌شوند و می‌توانند در مصاحبه‌ها برای پذیرش در مقطع دکتری در دانشگاه‌های داخلی برای‌تان امتیاز بیاورند.

این دسته از مجلات داخلی از همه مجلات دیگر از نظر اعتباری که برایتان به همراه می‌آورند. ارزشمندترند. انواع دیگری از مجلات هم وجود دارند. مثلا مجلات علمی تخصصی و مجلات علمی ترویجی. گروه نخست یعنی علمی تخصصی‌ها به مقوله‌ای تخصصی از زمینه کاری یک سازمان یا ارگان می‌پردازند و مقالاتی در حوزه تخصصی آن سازمان‌ها منتشر می‌نمایند.

مجلات علمی ترویجی هم با هدف ترویج یک موضوع و دستاورد علمی دست به واکاوی تحقیقات صورت‌گرفته درباره یک موضوع خاص می‌زنند و در تلاشند تا با ارائه اطلاعات جامعی درباره تمام کارهای صورت‌گرفته حول یک موضوع خاص مقاله تولید کنند. این دسته از مجلات درباره جایگاه فعلی یک موضوع علمی و چشم‌اندازهای آینده آن هم حرف‌های به میان می‌آورند.

اما به جز مجلاتی که در داخل مرزهای وطنی مشغول به فعالیت هستند ارزش‌ها اعتبارت‌شان در ابعاد درونی قابل استفاده است، مجلات دیگری هم در ابعاد بین‌المللی وجود دارند که فعالیت‌های متنوع و ارزشمندی را در دستور کار خود قرار داده‌اند.

اگر بخواهیم دسته‌بندی کلی داشته باشیم، می‌توانیم بگوییم که مجلات خارجی به مجلات ISI ، مجلات اسکوپوس، مجلات پاب‌مد و مجلات ISC تقسیم می‌شوند. این تقسیم‌بندی هم می‌تواند راه‌گشای مسیر کسانی باشد که می‌خواهند در ابعاد بین‌المللی اقدام به فعالیت و نوشتن مقاله کنند.

هر یک از انواع مجلات خارجی که نام برده شد، در واقع پایگاه‌هایی مهم هستند که از سوی موسساتی معتبر و علمی برای نمایه‌کردن مجلات و مقالات آنها راه‌اندازی شده‌اند.

در واقع، مجلاتی که در پایگاه‌های مذکور پذیرفته و نمایه می‌شوند، اعتبار زیادی دارند و رزومه‌تان را ارزشمند می‌کنند. مجلات ISI همان مجلات معروفی هستند که از سوی موسسه تامسون رویترز در پایگاه علمی ISI نمایه می‌شوند.

شاخص‌هایی برای رتبه‌بندی مجلات در این پایگاه وجود دارد که باعث می‌شود، دو دسته مجله از سوی آن تقسیم‌بندی گردد:‌ مجلاتی که دارای شاخص کیفی ایمپکت فاکتور یا ضریب تاثیر هستند و به آنها مجلات JCR گفته می‌شود و مجلاتی که بدون ضریب‌تاثیر هستند و به آنها ISI-LISTED گفته می‌شود.

مجلات ISI بسیار معروفند و مقالاتی که در این مجلات به چاپ می‌رسند هم به همین نام شهرت دارند. پایگاه‌های علمی دیگری که نام برده شد هم به همین ترتیب هستند. مثلا پایگاه علمی اسکوپوس هم از پایگاه‌های معتبری است که با دقت و وسواس اقدام به پذیرش مجلات معتبر و نمایه‌کردن آنها در پایگاه خود می‌کند.

پاب ‌مد هم پایگاهی مخصوص به علوم زیستی و پزشکی است و مقالاتی که در پاب‌مد قرار می‌گیرند، ارزش و اعتبار زیادی دارند و می‌توان روی آنها حسابی حساب کرد.

پایگاه ISC هم پایگاه جهان اسلام است. این پایگاه را ایران و با هدف گردهم آوردن دانشمندان کشورهای مسلمان راه‌اندازی کرده است. اگر می‌خواهید که با هزینه‌ای کمتر از مجلات خارجی دیگر و به زبان فارسی مقالات خود را آماده کنید، می‌توانید روی ISC حساب کنید. این پایگاه، سومین پایگاه استنادی معتبر دنیا به شمار می‌رود.

نحوه رتبه‌بندی مجلات و مقالات چگونه است؟

پایگاه‌هایی که معرفی شدند، برای اینکه بتوانند مجلات را به بهترین شکل ممکن رتبه‌بندی کنند، شاخص‌هایی را در نظر می‌گیرند. شاخص‌هایی که می‌توانند با بررسی معیارهایی، مجلات و مقالات درون‌شان را کلاس‌بندی کنند. یکی از شاخص‌های معروف، شاخص ایمپکت فکتور ( impact factor ) یا ضریب تاثیر است. اگر بخواهیم دقیق‌تر درباره آن توضیح بدهیم باید بگوییم که :

ضریب تاثیر چیست؟

ضریب تاثیر یا ایمپکت فاکتور ( Impact Factor ) شاخصی علمی است که میانگین تعداد استنادها ( Citation ) به مقالات اخیر منتشرشده در مجله‌ای علمی را نشان می‌دهد.

این شاخص می‌تواند نشانه و نمادی از اعتبار مجله و مقالاتی باشد که در آن به چاپ رسیده‌اند. هر چقدر که این ضریب برای مجله‌ای بیشتر باشد، از اعتبار و ارزش علمی بالاتری هم برخوردار خواهد بود. با پیشرفت سریع و رو به رشد علم، نقش مقالات و مجلات علمی در اشاعه نتایج تحقیقات و دستاوردهای علمی بسیار مهم‌ شده است.

ضمن اینکه تعداد مقالاتی که منتشر می‌شود هم بسیار زیاد است و نیاز به شاخصی مانند ضریب تاثیر بسیار زیاد احساس می‌شود. در واقع باید از میان کارهای علمی متعددی که در طول هر سال صورت می‌گیرد، راه و شیوه‌ای باشد که بتوان بهترین‌ها و معتبرترین‌ها را شناسایی کرد. البته شاخص ضریب تاثیر دقیقا چیزی نیست که بتوان بی‌قید و شرط به آن استناد کرد ولی نمی‌توان از ارزش آن هم غافل شد.

مجلات اسکوپوس هم مانند مجلات isi دارای ضریب و شاخصی هستند که به رتبه‌بندی دقیق‌تر مجلات موجود در پایگاه کمک می‌کند.

این شاخص با عنوان کیو( Q ) شناخته می‌شود. مجلات اسکوپوس از Q1 تا Q4 تقسیم‌بندی می‌گردند. اگر مجله‌ای در دسته‌بندی Q1 قرار بگیرد، بالاترین ارزش را دارد. به تدریج از ۱ به سمت ۴ در رتبه‌بندی مجلات تنزل به وجود می‌آید. یعنی اگر مجله اسکوپوسی دارای رتبه Q1 باشد، از همه رده‌بندی‌های دیگر ارزش بیشتری به آن تعلق می‌گیرد.

شاخص Q چیست و چگونه محاسبه می‌شود؟

پایگاه نشر JCR که پیش‌تر از آن برایتان گفتیم و دانستید که متعلق به موسسه تامسون رویترز است و اقدامه به پذیرش و نمایه‌کردن مجلاتی ارزشمند می‌کند به همراه موسسه اسکوپوس که آن هم پایگاهی برای نمایه‌کردن مجلات معتبر است در هر سال از شاخصی موسوم به Q برای رتبه‌بندی مجلات استفاده می‌کنند.

شاخص Q با ضریب تاثیر که در بخش قبلی توضیح داده شد، تفاوت‌هایی دارد. در واقع، ایمپکت فکتور یا ضریب تاثیر شاخصی است که تعداد استنادات به مقالات یک مجله را بررسی می‌کند و معیار نسبتا خوبی محسوب می‌شود اما مشکلی هم دارد.

مشکل اینجاست که به کمک ضریب تاثیر نمی‌توان جایگاه یک مجله را در زیرگروه تخصصی آن کشف کرد. پس برای رتبه‌بندی مجلات بنا به تعداد مجله‌های موجود در آن زیرگروه باید به سراغ تعریف شاخص دیگری برویم که به آن Q یا Quartiles گفته می‌شود.

براساس این شاخص که به ۴ دسته Q1 ، Q2 ، Q3 و Q4 تقسیم می‌شود، امکان مشخص‌کردن جایگاه هر مجله از بین چهار چهارک موجود در زیرگروه تخصصی‌اش میسر می‌گردد. اگر مجله‌ای بتوانید در بخش اول یعنی چارک نخست و همان Q1 قرار بگیرد، یعنی در بهترین جایگاه در میان مجلات تخصصی زیرگروه خودش قرار گرفته است.

یادتان باشد که شاخص Q فقط از یک تا چهار متغیر است اما ضریب تاثیر از یک-هزارم تا ۳۰ تغییر می‌کند.

برای ضریب‌تاثیر، هر چقدر که اندازه آن بیشتر باشد، ارزش مجله هم بیشتر خواهد بود. برای مجلات JCR و اسکوپوس می‌توانید شاخص Q را بررسی کنید.

برای مجلات JCR باید به پایگاه داده وب آو نالج ( web of knowledge ) مراجعه نمایید و در بخش journal citation report در بخش مجلات JCR شاهد رنکینگ مجلات باشید. موضوع مجله را تعیین کنید و بعد از مشاهده مجلات آن حوزه با انتخاب JIF Quartile ببینید که رتبه‌بندی مجله‌ها به چه ترتیب هستند.

برای اینکه ببینید مجلات اسکوپوس هم از نظر شاخص Q چه وضعیتی دارند باید به سایت Scimagojr مراجعه نمایید و در بخش journal ranking بعد از تعیین موضوع مورد نظر مجلات شاهد رتبه‌بندی آنها با شاخص Q باشید.

به‌دست‌آوردن شاخص Q چگونه است؟

اگر کمی با مفاهیم آماری آشنا باشید، حتما به خوبی شیوه حساب‌کردن چارک‌ها را می‌دانید. برای تقسیم‌بندی تعدادی داده به چهار قسمت باید مراحل زیر را از سر بگذرانید:

  • داده‌ها را به ترتیب صعودی تقسیم کنید؛
  • تعداد داده‌ها را بشمارید و عدد حاصل را بر ۴ تقسیم کنید و اعدادی که در قسمت قبل مرتب شده بودند به ۴ بخش تقسیم نمایید.

این روش برای تقسیم‌بندی ژورنال‌ها هم کاربرد دارد و داده‌های مورد نظر در این کار، همان ضریب تاثیرهای هر مجله هستند. روش‌ دیگری هم برای تقسیم‌بندی مجلات وجود دارد. در این روش باید رتبه هر مجله را در زیرگروه تخصصی آن به تعداد کل مجلات موجود در زیرگروه تقسیم کنید. و عدد حاصل را در نظر بگیرید و با توجه به تقسیم‌بندی‌های زیر جایگاه مجله را مشخص نمایید:

  • اگر عدد بین ۰ و ۲۵/۰ باشد، مجله Q1 می‌شود.
  • اگر عدد بین ۲۵/۰ و ۵/۰ باشد، مجله Q2 می‌شود.
  • اگر عدد بین ۵/۰ و ۷۵/۰ باشد، مجله Q3 می‌شود.
  • اگر عدد بیش از ۷۵/۰ باشد، مجله Q4 می‌شود.

در این روش هم داده‌ها در واقع همان استنادها یا ضریب تاثیرهای هر مجله می‌توانند باشند.

اهمیت شاخص‌ها و رتبه‌بندی‌ها در چیست؟

رتبه‌بندی مجلات از اقدامات بسیار مهم و ارزشمندی است که کار پژوهشگران و تمام ذی‌نفعان و بازیگران دنیای مقاله‌نویسی را راحت می‌کند. زمانی که می‌خواهید پیرامون یک موضوع پژوهشی انجام بدهید، با وجود رتبه‌بندی‌ها و بررسی ارزش و جایگاه هر مقاله می‌توانید به مطالب و محتوای آن رجوع کنید و کارتان را پیش ببرید.

برای استنادکردن به مقالات دیگران هم می‌توانید میزان اعتبار مقالات را از طریق شاخص‌های مختلفی که نام برده شد، بسنجید. به‌طور کلی، رتبه‌بندی راه و روشی است که نشان می‌دهد، موضوعات و مقالات مختلف در مجلات گوناگون در چه جایگاهی هستند و چطور می‌توانند مرجع و منابع آثار دیگر باشند.

در آخر

اگر می‌خواهید به دنیای مقاله‌نویسی پای بگذارید باید با آداب و روابط موجود در آن و قوانینی که دارد هم کاملا آشنا شوید.

شاخص‌هایی که برای اعتباردهی به مجلات و مقالات مختلف در نظر گرفته می‌شوند، بسیار ارزشمند هستند. این شاخص‌ها کمک می‌کنند تا ضمن راحت‌ترشدن دسترسی به منابع ارزشمند و درجه یک، تلاش برای بالابردن سطح کیفی کارهای علمی هم بالاتر برود.

نگارش مقاله‌ای که می‌تواند در بهترین رتبه‌ها و درجات قرار بگیرد، برای نویسنده آن اعتبار و امتیازات متنوعی به همراه خواهد داشت. اگر شما هم دوست دارید که راه خود را به دنیای مقاله‌نویسی حرفه‌ای باز کنید باید بتوانید مقالاتی باکیفیت و در سطح بین‌المللی بنویسید و تولید نمایید.

در این مسیر نیاز به نگارش به زبان انگلیسی و ویرایش تخصصی متن‌های خود دارید. باید مقاله را به شکلی روان به انگلیسی ترجمه کنید. اگر توانایی این کار را نداشته باشید، موسساتی مانند رایت می در کنارتان قرار خواهند گرفت و به شما کمک خواهند کرد که در حد یک نیتیو انگلیسی‌زبان مقاله‌ای برای سابمیت در مجلات خارجی آماده کنید.

علاوه بر اینکه مترجمانی کارکشته در تیم رایت می وجود دارند، خدماتی مانند ویرایش تخصصی هر متن و مقاله از سوی ویراستار هم‌رشته شما و امکان ویرایش‌کردن متن‌تان از سوی ویراستارانی نیتیو هم وجود دارد. رایت می با موسسه‌ای کانادایی برای ویرایش مقالات مراجعان خود همکاری می‌کند و در نتیجه، مقالات مشتریان رایت می به‌سادگی به اثری روان و بومی بدل می‌شود.

استفاده از ابزارهای مختلف مانند نرم‌افزارهای اصلاح گرامر چون گرامرلی یا ارائه خدماتی برای رفع سرقت ادبی مقالات هم از جمله مزایای دیگری است که همکاری با رایت می در اختیارتان قرار می‌دهد.

رایت می در کنار مشتریان خود می‌ایستد تا در هر کجا که نیاز به بازنگری و اصلاح دوباره وجود داشت، اثر و محتوای تولیدی‌شان را بازنگری و ویرایش کند. اگر قصد ورود به دنیای مقاله‌نویسی را دارید، دست‌کم برای شروع، رایت می در کنارتان خواهد بود.

تراز چیست و چگونه محاسبه می شود؟

مدتی هست که درگیر یک مفهوم هستم به نام «تراز»! اگر در کل اینترنت بگردید، هیچ سایتی را نخواهید یافت که یک تعریف مشخص و درست و قابل اعتماد از تراز در کنکور بیان کرده باشد! همه فقط نوشته‌اند: هر چه تراز در کنکور، بالاتر، بهتر!! (خیلی ممنون!!)

من نتیجه خواندن نزدیک به ده مطلب در مورد تراز را اینجا می‌آورم شاید به درد کسانی که احیاناً با طراحی سیستم‌هایی شبیه تستا درگیر هستند و یا حتی کنکوری‌ها بخورد:
چرا تراز اهمیت دارد؟
ببینید، برای اینکه افراد یک آزمون را رتبه‌بندی کنیم، شما چه راهی پیشنهاد می‌کنید؟

خوب، ممکن است بگویید هر کس هر نمره‌ای گرفت (که اصطلاحاً آن‌را «نمره خام» می‌نامیم) در رتبه بالاتری قرار بگیرد.

خوب، با این حساب مثلاً شما نمره ۱۷ می‌گیرید و در جایگاه اول قرار می‌گیرید اما فردای همان روز یک آزمون دیگر گرفته می‌شود و شما در آن آزمون هم ۱۷ می‌گیرید اما این بار در جایگاه آخر قرار می‌گیرید. چرا؟ چون دیروز سؤالات آسان بوده و امروز سؤالات سخت.

متوجه می‌شوید مشکل چیست؟ نمره ۱۷ شما یک بار ارزش بالاترین را داشت و یک بار ارزش پایین‌ترین! یعنی بحث این است که مثلاً ممکن است من در کنکور امسال نمره‌ام ایکس بشود و نفر اول کنکور بشوم. بعد کنکوری‌های سال‌های قبل بگویند چون آزمون آسان بوده ایشان نمره بالا گرفته و از این جور حرف‌ها…
یا مثلاً ممکن است شما ریاضی که درس با ضریب بالا است را خوب بزنید و نمره خوبی بگیرید اما در درس ادبیات هیچ دانشی نداشته باشید!

یک مشکل دیگر که تراز حل می‌کند این است: فرض کنید بخواهیم بر اساس «نمره خام» رتبه‌بندی کنیم. فرض کنید یک نفر در یک کلاس ۱۸ گرفته. آیا می‌شود گفت او نفر اول می‌شود؟ خیر! شاید آزمون آنقدر ساده بوده که همه افراد کلاس ۱۹ و ۲۰ گرفته‌اند و او آخرین نفر می‌شود! یعنی ۱۸ آن ارزشی که در آزمون‌های دیگر دارد را ندارد!

در بحث «تراز» (یا Balance) ما دنبال «یکسان‌سازی ارزش نمره» و «نرمال‌سازی» (Normalization) هستیم. یعنی ترازی که می‌گیرید همیشه ارزشش همان باشد و اینکه نسبت به «همه سؤالات» سنجیده شوید. در ترازبندی، تک‌تک سؤالات مهم می‌شوند (یعنی هر چه دیگران به آن سؤال، کمتر پاسخ صحیح دهند، ارزشش آن سؤال بالاتر می‌رود) و اینکه سطح بقیه افراد چطور باشد، روی تراز شما مؤثر است.

تراز، معمولاً عددی است بین 0 تا 10000 و ظاهراً گاهی اوقات روی 15000 هم تنظیم می‌کنند. (بسته به تعداد شرکت کنندگان)
فرمول به دست آوردن تراز هر درس چیست؟

برای به دست آوردن تراز کلی داوطلب ابتدا باید تراز او در هر درس را به دست آوریم.

تراز کاربر در هر درس طبق فرمول‌های زیر محاسبه می‌شود:

نمره خام در کنکور و آزمون‌های مشابه چطور محاسبه می‌شود؟

همانطور که می‌بینید برای محاسبه ارزش مفهومی چگونه محاسبه می شود؟ تراز، به «نمره خام» نیاز دارید. نمره خام همان است که شما بارها شنیده‌اید: اگر آزمون نمره منفی داشته باشد، باید تعداد گزینه‌های صحیح را بشماریم و به ازای هر ۳ غلط یکی از تعداد صحیح‌ها کم کنیم. سپس عدد را به تعداد کل سؤالات تقسیم کنیم و نتیجه را در ۱۰۰ ضرب کنیم تا یک عدد درصدی به دست آید. این می‌شود نمره خام شما در آن درس.

مثلاً اگر از ۲۵ سؤال، ۱۰ سؤال را صحیح بزنید و ۳ سؤال را غلط و بقیه را نزنید، نمره خام شما می‌شود:

شاید فرمول راحت‌تر این باشد:

تراز چيست و به چه منظوري انجام مي شود؟

فرض نماييد از دانش آموزان كلاس شما آزمون عربي گرفته مي­شود وشما در اين كلاس نمره 14 كسب مي­نماييد وبا اين نمره شما نفر اول كلاس مي­شويد، يك بار ديگر از آن كلاس آزموني گرفته مي­شود و اين بار نيز شمانمره 14 كسب مي­كنيد با اين تفاوت كه نفر آخر كلاس مي­شويد. در هردو آزمون شما نمره 14 را كسب نموديد وليكن ارزش اين دو نمره يكسان نمي­باشد، كه اين موضوع يعني يكسان سازي ارزش نمرات موضوع مبحث نرماليزاسيون را مي­سازد.

به عبارتي ممكن است دقيقاً درصد نمرات خام كارنامه شما با درصد نمرات خام كارنامه دوست شما يكسان باشد وليكن رتبه شما يكسان نباشد، يعني در كنكور سراسري وآزاد هر تست كنكور ارزش خاص خود را دارد وارزش تست شمار­ه­ي 5 ادبيات با تست شماره 6 يكسان نمي­باشد وجالب است بدانيد آن تستي كه كمترين پاسخگو را دارد، ارزشمندتر است. از اين رو در مي­يابيد دروس رياضيات و فيزيك تجربي و همچنين شيمي گروه رياضي فيزيك ورياضي و آمار گروه انساني داراي ارزش بسيار بالاتري از ضرايب در نظر گرفته شده هستند و اين موضوع به صورت خيلي واضح در درس عربي عمومي ديده مي­شود.

لذا به هيچ وجه سعي نكنيد مبحث را صرفاً به دليل آنكه سخت مي­باشد از گردونه مطالعاتي حذف نماييد به طور مثال در درس معارف اسلامي حتماً يك تست كنكور مربوط به روايات و احاديث ويك تست كنكور مربوط به درس وصيت نامه­ ي امام خميني مي­باشد واين دو تست بيشترين ارزش را در ميان تستهاي معارف اسلامي دارا مي­باشند زيرا كمترين پاسخگو را دارند كه حتي شايد خود شما يا دوستان شما نيز دركنكور سال قبل به اين تست ها نتوانستند پاسخ صحيح بدهيد ….

بنابراين اين گفته عموم كه مي­توانيد تست هاي دشوار را رها نموده و به سراغ تست هاي آسانتر برويد … كاملاً غلط مي­باشد زيرا تست هاي دشوار به علت داشتن پاسخگوي كمتر از بيشترين ارزش در كنكور برخوردار مي­باشند.

چگونه تراز خود را در كنكور افزایش دهم؟

چند راه ساده برای افزایش تراز وجود دارد اگر نکات زیررا بادقت مطالعه کنید با کمی تفکر میتوانید از آنها استفاده کنید.

•قانون اول کاهش یا افزایش تراز جمعیت شرکت کننده در آزمون بستگی دارد . پس اگر رشته هایی را انتخاب کنید که در آن افراد کمتری ثبت نام کرده اند تراز آن رشته در سال آزمون شما پایین ترخواهد آمد.

•قانون دوم این مورددوم را کسانی که پزشکی و تجربی باهم امتحان داده اند درکارنامه های پارسال خود دیده اند.بعضی از دانش آموزان با مقایسه این دوکارنامه مشاهده کرده اند بااینکه درآزمون پزشکی به نسبت درصدهای بالاتری زده اند تراز پایین تری کسب کرده اند.جواب این معما در سطح علمی شرکت کنندگان آزمون است.هرچه سطح علمی رقبای شما بالاتر رود کسب ترازبالاترسخت تر میشود.

•قانون سوم ازموضوع بالا نتیجه دیگری نیز میتوان گرفت. (اگر شاگرد زرنگها اعتماد به نفس نداشته باشند و رشته های دیگری به جز خواسته خود انتخاب کنند, رشته های خوب برای دانش آموزان بااعتماد به نفس باقی میماند)

•قانون چهارم تراز با سطح علمی دانش آموز شرکت کننده درآزمون رابطه مستقیم دارد.خوشبختانه درآزمونهای دانشگاه هارشته های متفاوت باتغییر ضرایب آنها در هردرس آزمون اصطلاحا سخت و ساده میشود بنابراین جهت کسب تراز بالا با استفاده از توان علمی خودتان به تغییر ضرایب هردرس بیشتر توجه نمایید.

•قانون پنجم چند قانون بالایی زیاد ارتباط به درس خواندن نداشت و در واقع به استراتژی امتحان دادن بستگی داشت. اینم قانون آخر (هرچه بیشتر درس بخوانید تراز بالاتری بدست می آورید ) ولی معنی این قانون هم …..خوانی نیست هوشمندانه خواندن است فقط مطالعه صفحات زیاد و یا صرف ساعات زیاد نتیجه بخش نیست – هم میدانید و هم دیده اید ! – هوشمندانه خواندن را باید فراگرفت.

چند جمله ساده و کاربردی در مورد تراز
1.برای تطبیق تراز های موجود دررشته های دانشگاهی با سطح تحصیلی خودتان ابتداوضعیت علمی خود را در مقایسه با دانش آموزان دیگر بسنجید.
2.اگرفکرمیکنیدکه در آزمون های تستی مثل بقیه به سوالات جواب میدهید انتخاب ترازهای 5000 تا 5800 برایتان مناسب است.
3.اگر فکرمی کنید درآزمون های تستی همیشه بهتر از بقیه جواب میدهید انتخاب ترازهای 5800 تا 6300 برایتان مناسب است.
4.اگردر آزمون های آزمایشی همیشه رتبه و نمره خوب کسب میکنید ترازهای بالاتراز 6300 راانتخاب کنید.

در دانشگاه آزاد برای هر درس یك نمره تراز محاسبه می شود كه عددی است معمولاً بین 2000 تا 9000 .

انحراف از محدود ذكر شده به سمت بالا و پایین بسیار نادر است . از لحاظ آماری و علمی نمره تراز می تواند بین منفی بینهایت تا مثبت بینهایت باشد .

نمره تراز 7000 برای یك درس بسیار ایده آل است و نشانگر اینكه رتبه فرد در این درس بالاست . البته دقت كنید كه برای مثال در درسی مثل ریاضی ، شما با درصدی مثل 50 به تراز 7000 می رسید. ولی در درسی مثل معارف به درصدی حدود 80 نیاز دارد .

نمره تراز بین 5000 تا 6000 معمولاً درصدهایی هستند كه ارزش متوسطی دارند .

نمره تراز حدود 3500 نشانگر این است كه درصد فرد مورد نظر در حدود صفر بوده است .

درصد صفر ، ولی تراز 3500 ؟؟!

حتماً تا به حال فهمیده اید كه به دست آوردن تراز 3500 كار ارزشمندی نیست . در واقع شما سوالات یك درس پاسخ ندهید ، تراز شما در همین حدود خواهد شد . نكته دیگر اینكه درصدهای منفی باعث افت بیشتر نمره تراز خواهد شد .

هزینه استهلاک چیست؟ روش محاسبه استهلاک

هزینه استهلاک چیست؟

استهلاک ازجمله اصطلاحاتی است که در زندگی روزمره ما به طور معمول استفاده می‌شود و مستهلک شدن وسایل به مرور زمان و در اثر استفاده امری طبیعی است. هزینه استهلاک چیست؟ هر وسیله و ابزاری که برحسب نیاز خریداری کنیم، در اثر استفاده از آن مستهلک شده و کارایی خود را به تدریج از دست می‌دهد. در نتیجه استهلاک ازجمله مواردی است که هزینه تعمیرات وسایل و تجهیزات و حتی گاهی خرید ابزار جدید را به ما تحمیل می‌کند.

به‌ویژه در صنعت و کسب‌و‌کارهای مختلف هزینه استهلاک می‌تواند از مهم‌ترین هزینه‌های مرتبط با تجهیزات و تکنولوژی‌های موجود باشد.

در حسابداری با توجه به اهمیت بحث درآمد و هزینه، استهلاک دارایی شرکت‌ها و هزینه حاصل از آن اهمیت دارد. در‌صورتی که به درستی هزینه حاصل از کارکرد تجهیزات و در‌نتیجه کاهش ارزش اولیه آن محاسبه نشود، بر سود خالص شرکت تاثیر می‌گذارد؛ بنابراین می‌بایست هزینه استهلاک به درستی محاسبه و به هنگام ثبت جریان‌های مالی در نرم افزار حسابداری در نظر گرفته‌شود. به همین دلیل در این مقاله سعی داریم بیشتر با مفهوم استهلاک در حسابداری و شیوه‌های محاسبه هزینه استهلاک آشنا شویم.

مطالب این مقاله پارمیس

هزینه استهلاک در حسابداری چیست؟

در پاسخ به سوال هزینه استهلاک چیست؟ باید بگوییم استهلاک یک روش حسابداری به منظور تخصیص هزینه به دارایی مشهود و غیرمشهود در طول عمر مفید آن دارایی است. به بیان دقیق‌تر استهلاک نشان دهنده این است که چه مقدار از ارزش دارایی موجود در یک بازه زمانی مشخص استفاده شده‌است. یکی از منابع درآمدزایی برای شرکت استفاده از تمام دارایی‌های مشهود و نامشهود شرکت است. از طرف دیگر با توجه به استفاده از این دارایی‌ها، کارایی آنها کاهش یافته و به اصطلاح مستهلک می‌شوند. به همین دلیل لازم است هزینه استهلاک دارایی‌ها را حساب و از درآمدهای شرکت کم کنیم.

با توجه به اصل هزینه استهلاک چیست؟ در حسابداری که هزینه‌های هر دوره باید از درآمدهای همان دوره کسر شوند و تمام دارایی‌ها در طول دوره و در اثر استفاده مستهلک شده و ارزش خود را از دست می دهند، لازم است هزینه استهلاک دارایی‌ها در هر دوره محاسبه شود. به بیان دیگر، هزینه خرید دارایی جدید به صورت یک‌جا پرداخت و در حساب‌های مالی ثبت می‌شود ولی نمی‌توان هزینه‌های حاصل از استفاده این دارایی را یک جا در نظر گرفته و ثبت نمود. علاوه براین هزینه‌های استهلاک اغلب یک هزینه غیرنقدی بوده و گردش واقعی پول را نشان نمی‌دهد. به همین دلیل هزینه استهلاک به صورت دوره‌ای محاسبه و در صورت‌های مالی آن دوره وارد می‌کنند.

دارایی چیست؟

به هر چیزی که برای داشتن آن پول پرداخت کرده‌اید، دارایی گفته می‌شود. دارایی می‌تواند مشهود مانند ساختمان، ماشین، تجهیزات کامپیوتری یا نامشهود مانند امتیاز حق چاپ یک کتاب یا مقاله، ثبت اختراع و از این دست موارد باشد.

و چه نوع دارایی‌ها را می‌توان مستهلک کرد؟

لازم است تا برای درک پاسخ سوال هزینه استهلاک چیست؟ بگوییم برای دارایی‌هایی که یک شرکت صاحب آن است و از آن برای کسب‌وکار خود و درجهت درآمدزایی استفاده می‌شود، همچنین عمر مفید دارایی قابل محاسبه بوده و انتظار می‌رود بیشتر از یک سال عمر کند، می‌توان هزینه استهلاک را در نظر گرفت.

استهلاک از نظر استانداردهای حسابداری ایران

طبق بند ۵ استاندارد حسابداری شماره ۱۱، فرایند استهلاک دارایی ثابت مشهود از زمانی که دارایی آماده بهره‌برداری است آغاز می‌شود.
طبق بند ۵۱ استاندارد شماره ۱۱، استهلاک دارایی از زمان آماده شدن آن برای استفاده، یعنی زمانی که دارایی در مکان و شرایط لازم برای بهره‌برداری است، شروع می‌شود.
در استاندارد ایران دارایی ثابت به موازات کسب منافع مستهلک می‌گردد. همچنین نایابی ، فرسودگی و خرابی نیز از علل استهلاک دارایی هستند. به‌صورت کلی علل استهلاک از دید استاندارد 11 عبارت است از :
1- استفاده مورد انتظار واحد تجاری از دارایی
2- فرسودگی و خرابی
3- نابابی فنی ناشی از پیشرفت تکنولوژی
4- محدودیت‌های زمانی از قبیل تاریخ انقضا
در ارتباط با برآورد عمر مفید دارایی، استاندارد ، این برآورد را منوط به قضاوت واحد تجاری می‌داند که از تجربه دارایی‌های مشابه ناشی می‌شود. بر اساس بند 56 این استاندارد، مبلغ استهلاک‌پذیر یک دارایی ارزش مفهومی چگونه محاسبه می شود؟ پس از کسر ارزش اسقاط از بهای تمام شده بدست می‌آید.
روش‌های استهلاک مورد پذیرش در استاندارد ایران روش‌های خط مستقیم، نزولی و معادل آحاد تولید است.
در ارتباط با تغییر روش استهلاک یا تعدیل نرخ آن بند 63 این استاندارد چنین می‌گوید:
روش استهلاک مورد استفاده برای دارایی‌ها باید به طور ادواری بررسی شود و در صورت تغییر قابل ملاحظه در الگوی مصرف، روش استهلاک جهت انعکاس الگوی جدید تغییر یابد. هر گاه چنین تغییری در روش استهلاک لازم شود، این تغییر باید به عنوان تغییری در برآورد تلقی شود و استهلاک دوره جاری و دوره‌های آتی دارایی تعدیل شود.

استهلاک دارایی چگونه محاسبه می شود؟

در محاسبه استهلاک دارایی‌ها می‌بایست سه فاکتور مهم را در نظر بگیریم:

  • ارزش واقعی دارایی
  • ارزش بازیافتنی دارایی(اسقاط)
  • تخمین عمر مفید دارایی

عمر مفید دارایی مدت زمانی که یک واحد تجاری از دارایی خود استفاده می‌کند یا گاهی به صورت تعداد تولید یا واحدهایی که انتظار می‌رود دارایی در طول عمر خود برای شرکت ایجاد کند.

روش‌های تعریف شده برای محاسبه استهلاک دارایی

در مقررات و ضوابط اجرایی هزینه استهلاک چیست؟ سه روش عمده برای محاسبه هزینه استهلاک در نظر گرفته شده‌است که هر نوع کسب‌و‌کاری می‌تواند متناسب با دارایی‌های خود یکی از این روش‌ها را انتخاب نماید.

روش استهلاک خط مستقیم

این روش ساده‌ترین روش محاسبه هزینه استهلاک دارایی است. اغلب برای کسب‌و‌کارهای کوچکی که امکان استخدام فردی به عنوان حسابدار به منظور نظارت دقیق بر هزینه‌ها و درآمد را ندارند، مناسب است. در این روش یک هزینه ثابت در بازه عمر مفید دارایی به عنوان هزینه استهلاک در نظر گرفته می‌شود که از دارایی‌های هر سال شرکت کاسته می‌شود.

فرمول هزینه استهلاک خط مستقیم بدین قرار است که می‌بایست ارزش اسقاط دارایی را در پایان عمر مفید آن محاسبه و از ارزش اولیه در زمان خرید دارایی کم کرده و مقدار حاصل را بر تعداد سال‌های عمر مفید آن تقسیم نماییم. عدد حاصل همان هزینه استهلاک است که در زمان عمر مفید کالا مقداری ثابت است.

مثال: فرض کنید شرکتی دستگاهی به ارزش 100میلیون تومان خریداری کرده‌است که عمر مفید آن 10 سال برآورد شده‌است. ارزش این دستگاه نیز بعد از 10 سال حدود 20میلیون تومان برآورد می‌شود. برای محاسبه هزینه استهلاک به روش خط مستقیم ارزش اسقاط (20میلیون) از ارزش اولیه دستگاه به هنگام خرید کم می‌شود. درنهایت با تقسیم عدد حاصل (80میلیون تومان) بر سال‌های مفید دستگاه، هزینه استهلاک 800 هزار تومان برای هر سال به دست می‌آید.

روش استهلاک کاهشی

در این روش از محاسبه هزینه استهلاک، هزینه استهلاک در سال‌های اولیه بیشتر و با گذشت زمان کاهش می‌یابد. این روش برای دارایی‌هایی در نظر گرفته شده‌است که در سال‌های اولیه ارزش بیشتری دارند و به مرور ارزش و کارایی آن کاهش می‌یابد. به عنوان مثال تجهیزات تکنولوژی محور از این دست دارایی‌ها هستند که با گذشت زمان علاوه بر کاهش کارایی به دلیل عرضه محصولات جدید و پیشرفته‌تر، ارزش اولیه خود را از دست می‌دهند. در این بخش از مقاله هزینه استهلاک چیست؟ باید بگوییم این روش یکی از کارآمدترین روش های محاسبه هزینه است.

در فرمول هزینه استهلاک کاهشی یک نرخ ثابت برای استهلاک دارایی در نظر گرفته می‌شود که در محاسبه هزینه استهلاک سالیانه، این نرخ در ارزش دارایی ضرب می‌شود. به همین دلیل در سال اول چون دارایی ارزش بیشتری دارد، هزینه استهلاک بیشتر خواهد‌بود و با حرکت رو به جلو، میزان هزینه استهلاک هر سال نسبت به سال قبل کمتر می‌شود.

می‌توان نرخ استهلاک را با توجه به جداولی تنظیم شده توسط استاندارد درنظر گرفت و یا آن را با استفاده از استهلاک خط مستقیم محاسبه نمود.
نرخ استهلاک از دو برابر کردن نسبت هزینه استهلاک خط مستقیم بر اختلاف ارزش اولیه و ارزش اسقاطی حاصل می‌شود.
حال برای محاسبه هزینه استهلاک در هر سال نرخ استهلاک را در ارزش آن سال دارایی ضرب می‌کنیم.

روش استهلاک واحدهای تولید

در این روش دیگر واحد زمان تعیین کننده هزینه استهلاک نیست و تنها تاثیر میزان کارکرد دستگاه بر استهلاک آن درنظر گرفته می‌شود. به بیان دیگر، اگر شما در یک بازه زمانی از دارایی خود استفاده کنید، می‌توانید هزینه استهلاک را برای آن محاسبه نمایید؛ و درصورتی که در بازه زمانی دیگری از دارایی استفاده نکرده و یا کمتر استفاده کنید مسلما هزینه استهلاک کمتری را باید در نظر بگیرید. اغلب این روش برای دارایی‌های با ارزش بسیار بالا کاربرد دارد.

فرمول هزینه استهلاک واحدهای تولید مطابق زیر است:

می خواهیم در این بخش از مقاله هزینه استهلاک چیست؟ به شما یک فرمول برای محاسبه هزینه استهلاک بگوییم. می‌بایست تعداد واحدهای تولیدی در بازه زمانی مشخص را بر تعداد کل واحدهای تولیدی دستگاه در عمر مفید خود تقسیم و عدد حاصل را در ارزش دارایی در سال مد نظر ضرب کنیم. عدد حاصل هزینه استهلاک برای بازه زمانی مد نظر است.

تعریف حسابداری استهلاک

با در نظر گرفتن مطالب بالا، حسابداری استهلاک به روشی گفته می‌شود که بر اساس آن بهای تمام شده دارایی ثابت، منهای ارزش اسقاط آن، بر مدتی که عمر مفید آن برآورد می‌شود، به طریقی معقول و منظم سرشکن شود.

بنابراین هدف استهلاک، سرشکن کردن بهای تمام شده‌است و نه تعیین ارزش دارایی.

به‌تدریج که از عمر مفید اقتصادی دارایی کاسته می‌گردد، استهلاک آن به صورت منظم به صورت هزینه به عملیات واحد اقتصادی تخصیص می‌یابد.

در صورت سود و زیان، استهلاک بر اساس ماهیت و نوع استفاده از دارایی به یکی از سه عنوان هزینه فروش، هزینه اداری و یا هزینه ساخت کالای فروش رفته ارائه می‌شود

در واقع استهلاک از دو طریق بر صورت سود و زیان اثر می‌گذارد:

  1. مستقیماً به بدهکار حساب هزینه منظور و سبب افزایش آن میشود. (مانند هزینه استهلاک خودروهایی که مورد استفاده دایره فروش کالا قرار می‌گیرد) و طبعا به شکل هزینه فروش انعکاس پیدا می‌کند.
  2. دیگری استهلاک ماشین آلات کارخانه که بصورت قسمتی از بهای تمام شده کالا ثبت و پس از فروش کالا به بدهکار حساب بهای تمام شده کالای فروش رفته انتقال می‌یابد. (مانند استهلاک ماشین‌آلات تولیدی)

در حسابداری به کمک محاسبه استهلاک می‌توانیم کالاهایی که در اثر گذشت زمان میزان زیادی ارزش خود را از دست می‌دهند، شناسایی و در تخصیص بودجه و برنامه‌ریزی‌های آتی تصمیم‌گیری‌های دقیق‌تری نسبت به عملکرد شرکت داشته‌باشیم.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.