محاسبه میانگین در اکسل
یکی از راه هایی که میتوان در اکسل محاسبات ریاضی را به راحتی انجام داده بهره گیری از توابع میباشد. تابع Average در اکسل یکی ز توابعی است که برای محاسبه میانگین در اکسل مورد استفاده قرار میگیرد و در این مقاله قصد داریم آموزش تابع AVERAGE در اکسل را به صورت کامل با هم داشته باشیم.
اگر میخواهید به صورت حرفه ای کار با نرم افزار اکسل را یاد بیگرید میتوانید از فیلم های آموزشی رایگانی که در صفحه آموزش اکسل قرار داده ایم بهره مند شوید. در صورتی که میخواهید به سرعت وارد بازار کار شده و از مهارت های کسب شده در این حوزه کسب درآمد داشته باشید میتوانید در کلاس های آموزشگاه اریا تهران شرکت کنید و مدرک بین المللی فنی و حرفه ای نیز دریافت کنید.
آموزش محاسبه میانگین در اکسل
همیشه محاسب میانگین در امور حسابداری یکی از چالش ها بوده است و در دوران های مختلف از راه های متنوعی برای محاسبه معدل دانشگاه در اکسل، محاسبه میانگین شرطی در اکسل، محاسبه میانگین اعداد اعشاری در اکسل، محاسبه میانگین تاریخ در اکسل و نحوه محاسبه میانگین حساب بانکی در اکسل استفاده میشد.
توابع مختلفی برای محاسبه معدل در اکسل میتوانند مورد استفاده قرار گیرند مانند :
- AVERAGE
- AVERAGEA
- AVERAGEIF
- AVERAGEIFS
ما در این مقاله نحوه استفاده از توابع مختلف محاسبه معدل در اکسل را به شما اموزش خواهیم داد.
تابع AVERAGE محاسبه میانگین در اکسل
برای استفاده از توابع باید فرمول میانگین در اکسل را بدانید و از یک سینتکس خاص برای محاسبه میانگین استفاده کنید.
ساختار کلی استفاده از تابع AVERAGE محاسبه میانگین در اکسل به صورت زیر میباشد:
AVERAGE( number1, [number2], … )
مقادیری که داخل () نوشته میشود به عنوان ورودی های تابع در نظر گرفته میشوند که قرار است معدل آن ها محاسبه شود.
البته باید این نکته را بدانید که ورودی این تابع میتواند به صورت عددی نوشته شود و یا ادرس یک سلول باشد و یا محدوده ای از سلول ها را تعیین کرده و میانگین آنها را محاسبه کرد.
البته در صورتی پیشرفته و حرفه ای شده باشید میتوانید از توابعی که خروجی آن ها یک مقدار عددی باشد به عنوان ورودی AVERAGE استفاده کنید.
نحوه استفاده از تابع AVERAGE در محاسبه میانگین در اکسل
- محاسبه میانگین سلول های خاص در اکسل
یکی از راه هایی که میتوان از این فرمول استفاده کرد برای محاسبه معدل در خانه های معین در اکسل میباشد.
وقتی شما میخواهید میانگین مقادیر دو سلول را محاسبه کنید باید فرمول زیر را وارد کنید:
AVERAGE(C1,C4)=
شما باید آدرس هر سلولی که میخواهید را به عنوان ورودی وارد کنید که در اینجا c1 و c4 سلول های ورودی هستند.
- محاسبه میانگین محدوده خاص در اکسل
گاهی ممکن است تعدادی خانه در اکسل مد نظر شما باشد که بخواهید میانگین آن ها را محاسبه کنید در این حالت باید به جای , بین ورودی ها از : بین آدرس مبدا و آدرس مقصد استفاده کنید.
برای مثال فرمول میانگین در اکسل برای محدوده c1 تا c3 ک شامل خانه های 1 و 2 و 3 در ستون c میباشد میانگین را محاسبه میکند.
AVERAGE(C1:C3)=
- محاسبه میانگین یک عدد با محدوده خاص در اکسل
اگر میخواهید حاصل مقادیر در محدوده معینی در اکسل را با عدد خاصی جمع کنید و میانگین محاسبه گردد میتوانید از فرمول زیر استفاده کنید.
AVERAGE(C1:C2,5)=
در این فرمول حاصل مقادیر سلول های c1 تا c2 را محاسبه کرده و با عدد ۵ جمع میکند و میانگین ۳ عددرا محاسبه میکند.
- محاسبه میانگین مقدار یک سلول با محدوده خاص در اکسل
برای این کار میتوان از سینتکس زیر استفاده کرد:
AVERAGE(C1:C2,C4)=
در این مثال مقادیر سلول های c1 تا c2 با مقدار عددی خانه c4 جمع شده و میانگین این ۳ خانه محاسبه میشود.
- محاسبه میانگین خروجی یک تابع با یک سلول خاص در اکسل
AVERAGE(PRODUCT(C1,C2),C4)=
در این مثال تابع PRODUCT حاصل ضرب خانه میانگین رو به بالا های معین شده را محاسبه میکند و حاصل را به صورت عددی برمیگرداند. در مرحله بعد تابع AVERAGE حاصل مقدار عددی مرحله قبلی و مقدار موجود در سلول c4 را محاسبه میکند.
SUM(AVERAGE(C1:C3),C4)=
در این مثال هم ابتدا میانگین محدوده c1 تا c3 را محاسبه میکنیم که خروجی یک مقدار عددی میباشد و در نهایت در مرحله بعد خروجی این مقدار با مقدار سلول c4 محاسبه میشود و حاصل به عنوان خروجی نمایش داده میشود.
تابع AVERAGEA محاسبه میانگین در اکسل
تابع AVERAGEA از دیگر توابی است که برای محاسبه معدل در اکسل مورد استفاده قرار میگیرد.
این تابع میتواند ورودی هایی که صورت متن عددی و یا منطقی باشند را دریافت کند و میانگین آن ها را محاسبه نماید. مهمترین تفاوتی که این تابع با تابع AVERAGE دارد این است که میتواند مقادیر منطقی را به عنوان ورودی قبول کند.
مقادیر منطقی منظور این است که مثلا FALSE یک مقدار منطقی است که در این تابع این مقدار منطقی را به عنوان 0 در نظر میگیرد و مقدار منطقی TRUE را به عنوان 1 در نظر میگیرد.
به این ترتیب شما میتوانید از سینتکس زیر برای این فرمول میانگین در اکسل استفاده کنید.
AVERAGEA(B2:B13)=
در این محدوده سلول های B2 تا B13 هرچه مقدار منطقی وجود داشته باشد با یکدیگر جمع میشوند و از آن ها میانگین گرفته میشود.
پس میتوان تا اینجای مقاله این نتیجه گیری را کرد که اگر رشته ای از اعداد و مقادیر منطقی داشتید میتوانید از تابع AVERAGEA برای محاسبه متینگین در اکسل استفاده کنید. اگر تمام سلول ها دارای مقادیر عددی هستند میتوانید از تابع AVERAGE نیز استفاده کنید.
تابع AVERAGEIF محاسبه میانگین در اکسل
اگر میخواهید با شریط خاصی میانگین محده معینی در اکسل را محاسبه کنید میتوانید میانگین رو به بالا از این تابع استفاده نمایید.
سینتکس تعریف این تابع به صورت زیر میباشد:
AVERAGEIF(range, criteria, [average_range])=
range یکی از آرگومان هایی است که در تعریف این تابع باید حتما از آن استفاده کرد و معرفی کننده محدوده ای است که قرار است شرط میانگین در آن محدوه بررسی و محاسبه شود میباشد.
criteria آرگومان دیگری است که باید حتما در تعریف اینن تابع مورد استفاده باشد و بیان کننده شرط است که میتواند عددی و یا عبارتی باشد.
average_range یکی از آرگومان های اختیاری است که در این تابع از آن ها استفاده میشود و بیان کننده محدوده ای است که قرار است میانگین آن ها محاسبه شود. در صورتی که این آرگومان حذف گردد از مقادیر ارگومان range استفاده میشود .
در این قسمت برای استفاده از این فرمول میانگین در اکسل مثالی را قرار داده ایم:
AVERAGEIF(B2:B13,”>300″)=
در این فرمول همان طور که مشاهده میکنید محدوده شرط و محدوده میانگین یکی است.
نتیجه فرمول بالا تصویر زیر خواهد بود :
تابع AVERAGEIF محاسبه میانگین در اکسل
AVERAGEIF(A2:A13,”=J*”,B2:B13)=
این فرمول هم مثال دیگری است که میانگین در محدوده B محاسبه میشود و رشته هایی که در ستون A به صورت معادل قرار گرفته اند و با حرف Jشروع شده اند شرط محاسبه میانگین است.
همان طور که در تصویر مشاهده میکنید سلول های A2، A7 و A8 سلول هایی هستند که شرط در آن ها رعایت شده است و به همین دلیل مقادیر سلول های B2، B7 و B8 برای میانگین گرفتن مورد بررسی قرار میگیرند.
تابع AVERAGEIF محاسبه میانگین در اکسل
تابع AVERAGEIFS محاسبه میانگین در اکسل
از دیگر توابعی که میتوان از آن برای محاسبه میانگین اکسل استفاده کرد تابع AVERAGEIFS میباشد. رد این تابع میتوان به جای یک شرط از شروط متفاوت استفاده کرد.
سینتکس استفاده از این تابع به صورت زیر میباشد :
AVERAGEIFS(average_range, criteria_range1, criteria1, [criteria_range2,
criteria2])
average_range در این تعریف تابع این به معنی میباشد که اگر شرط برقرار باشد میانگین برای محدوده تعیین شده در این قسمت محاسبه میشود.
criteria_range1 محدوده شرط اولی است که باید مورد بررسی قرار گیرد.
criteria1 شرط اول است که برای محدوده criteria_range1 مورد بررسی قرار میگیرد.
اولین شرط اجباری است و باید نوشته شود و شرط های بعدی باید به صرت جفت جفت به این صورت معرفی شوند.[criteria_range2, criteria2]
برای مثال در فرمول زیر را در نظر بگیرید.
AVERAGEIFS(D2:D13,B2:B13,”>300″,C2:C13,”>400″)=
در این فرمول ستون D به عنوان ستونی است که باید میانگین محاسبه شود در صورتی که شروط در ستون های B و C همزمان برقرار باشد.
در صورتی که سلول معادل در ستون B دارای مقدار بیشتر از 300 داشته باشد و ستون C مقادیر بیشتر از 400 داشته باشد و در ستون D هر دو شرط برایشان برقرار باشد میانگین محاسبه میگردد.
در ستون D شرط برای سلول های D5، D8 و D11 برقرار است و به این ترتیب میانگین برای این سلول ها محاسبه میشود.
به عبارت دیگر اول بررسی میشود که چه سلول هایی همزمان در ستون B مقدار بیشتر از 300 دارند و چه سلول هایی در ستون C مقدار بیشتر از 400 دارند و چه ستون های معادلی هر دو شرط را با هم دارند بررسی میگردد و برای این شرط در ستون سلول های معادل در نظر گرفته میشوند و میانگین آن ها محاسبه میشود.
جمعبندی
ما در این مقاله تلاش کردیم میانگین شرطی در اکسل و میانگین اعداد اعشاری در اکسل را بااستفاده از توابع مختلف توضیح دهیم. اگر میخواهید به صورت اصولی وارد حوزه حسابداری سوید و از این راه کسب درآمد داشته باشید میتوانید از خدمات آموزش حسابداری رایگان ما بهره مند شده و مدرک بین المللی فنی و حرفه ای دریافت کنید و به سرعت وارد بازار کار شوید.
مقالات مرتبط
سوالات متداول
برای محاسبه میانگین میتوان از توابع استفاده کرد. شما میتوانید میانگین سلول های خاصی در اکسل را محاسبه کنید و یا در صورت مسئله خود میانگین محدوده خاصی در اکسل را محاسبه نمایید.
از توابع AVERAGE و AVERAGEA و AVERAGEIF و AVERAGEIFS به ترتیب برای محاسبه میانگین و معدل در اکسل استفاده میشود و شما میتوانید بنا بر نیاز مسئله از توابع تک شرطی و چند شرطی برای این موضوع استفاده نمایید.
برای اینکه بتوانیم پایان یک روند را تشخیص دهیم ابتدا باید حالتها و موقعیتهای مارکت را بررسی کنیم. همانطور که می دانید بازار سه حالت می تواند داشته باشد: یا حالت صعودی (گاوی) دارد بدین معنا که خریداران کنترل بازار را در دست دارند و قیمت را به سمت بالا می برند؛ یا حالت نزولی (خرسی) دارد و به معنای این است که فروشنده ها کنترل بازار را در دست گرفته اند و قیمت را به سمت پایین می برند، و یا حالت رِنج دارد.
تریدر ها با دقت در نمودار یک نماد یا سهم متوجه حالات مختلف بازار می شوند و با توجه به سیگنالهایی که دریافت می کنند می توانند شکست یک روند را قبل از رخ دادن تشخیص دهند و دارایی خود را قبل از ریزش قیمت به فروش برسانند؛ و یا اگر احتمال بدهند که قیمت سهامی به زودی رشد خواهد داشت، اقدام به خرید آن سهم یا نماد در کف قیمتی بنمایند و بدین ترتیب از معاملات بازار سود کسب کنند.
پیشبینی شکست یک روند مستلزم کسب تجربه در بازار است. ولی ما در این مقاله بعضی از مهم ترین نکاتی را که می توانند یک سیگنال قوی از تغییر یک روند تلقی شوند برای شما آورده ایم:
شکست خط روند:
برای کشیدن یک خط روند اول باید بدانیم که روندمان صعودی است یا نزولی. روند های صعودی از موجهای جنبشی (رشد قیمت) و اصلاح قیمت تشکیل شده اند. برای کشیدن خط روند در یک موج صعودی هدف کشیدن خطی است که در صورت شکسته شدن به ما اخطار برگشت بازار را بدهد. پس ما دو دره ی واضح و مشخص را به هم وصل می کنیم و این خط را به سمت بالا امتداد می دهیم. در کشیدن خط روند به دو نکته توجه می کنیم: خط روندی معتبرتر است که تعداد نقاط برخورد بیشتر و تعداد شکستهای کمتری داشته باشد. به این معنا که قیمت (چه سایه و چه خود کندلها) زیاد از خط روند عبور نکرده باشد و میانگین رو به بالا تعداد تداخل ها کمتر باشد.
برای کشیدن خط روند در روند های نزولی که باز هم از موج ها و اصلاح های قیمتی تشکیل شده است دو قله ی تقریبا پشت سر هم را در نظر می گیریم و به هم وصل می کنیم. در کشیدن خطوط روند نزولی نیز اولویت با خطی است که کمتر شکسته شده باشد.
هر چقدر شیب خط روند بیشتر باشد اعتبارش کمتر است. وقتی چند خط روند پشت سر هم کشیدیم و ملاحظه کردیم که شیب خطوط رفته رفته در حال بیشتر شدن هستند احتمال شکسته شدن خط روند بیشتر می شود. در صورتی که روند شکسته شود و سایر خطوط روند با شیب کمتر را هم بشکند باید احتمال برگشت بازار را بدهیم و زمان آن رسیده که سودهایمان را ذخیره کنیم.
به عبارتی در بازارهای مالی با رسم خطوط روند سعی می کنیم گوش به زنگ باشیم تا با کوچکترین تغییر قیمت و شکسته شدن خطوط روند، در کنار در نظر گرفتن فاکتورهای دیگر بتوانیم در سریع ترین زمان ممکن پیشبینی کنیم که آیا بازار ریزشی خواهد بود یا رشد خواهد کرد؛ روند ما ادامه خواهد داشت یا برخواهد گشت. بعد از شکست روند معمولا در نمودارها حالت فشردگی خواهیم داشت که جهت این فشردگی به هر سمتی باشد شکست روند به همان سمت خواهد بود.
شکست میانگین متحرک:
یکی از تعاریف بسیار مهم در تحلیل تکنیکال مومنتوم است. مومنتوم (momentum) در بازارهای مالی به معنای سرعت و جهت تغییر قیمت یک نماد است. معامله بر اساس مومنتوم استراتژی ای است که در آن تریدرها دارایی هایی را که قیمت آنها در حال افزایش است می خرند و در اوج قیمت آنها را می فروشند.
تکنیکهای سرمایه گذاری ریچارد درایهاوس که به پدر سرمایه گذاری مومنتوم مشهور است، اصول اولیه ی معامله بر اساس مومنتوم هستند. قاعده ی اساسی در این معاملات که جزء استراتژی های سودآور هستند این است که "بالا بخرید و بالاتر بفروشید" که با اصل سرمایه گذاری ارزشی معمول که "پایین بخرید و بالا بفروشید" متفاوت است.
معاملات مومنتوم مزایای زیادی دارند؛ از جمله این که سهمی که می خرید ذاتا باارزش و در حال افزایش است و نیازی نیست که صبر کنید تا روزی باارزش شود. مزیت دیگر این است که امکان سود بالا در یک دوره ی کوتاه وجود دارد؛ چون می توانید از نوسانات بازار سود ببرید و به اصطلاح نوسان گیری کنید.
در استراتژی های مومنتوم باید جهت حرکت سهام را شناسایی کنیم و در نقطه ی مناسبی اقدام به خرید کنیم. بدین ترتیب با افزایش قیمت سهام سرمایه ی ما هم رشد می کند و تا زمانی که اخطار کاهش قیمت نداریم به حضورمان ادامه می دهیم و در صورت دریافت سیگنال ریزش، از بازار خارج می شویم. در استراتژی مومنتوم زمان ورود و خروج بسیار مهم است. اگر دیر وارد شوید ضرر می کنید و اگر زود خارج شوید ممکن است خیلی کم سود کنید.
معروف ترین و پرکاربرد ترین استراتژی مومنتوم که اکثر تریدر ها با آن آشنا هستند تقاطع میانگین های متحرک است.
از میانگین متحرک برای تصمیم گیری های غیر هیجانی استفاده می کنیم تا هیجان را کم کنیم و بتوانیم تصمیم گیری های عاقلانه تری داشته باشیم. کافی است که عدد میانگین متحرک (moving average) را طوری تنظیم کنید که کمترین شکستگی و رد شدن قیمت را به ما بدهد. اگر شیب میانگین متحرک صعودی باشد انتظار روند صعودی را داریم، اگر شیب نداشته باشد یا قیمت (کندلها) مداوم از داخل moving رد بشوند و به سمت پایین و بالا در نوسان باشند و آن را قطع کنند، به این معناست که بازار رنج است و اگر شیب moving نزولی باشد یعنی روند نزولی است. پس میانگین متحرک در بازارهای بدون روند کارایی ندارد و سود خوبی به ما نمی دهد چون جزو اندیکاتورهای trend است و در روند ها می شود از آن استفاده کرد. برای بازارهایی که رنج هستند بهتر است از اوسیلاتورها استفاده کنیم.
میانگین متحرک خاصیت آهنربایی یا مگنتیک دارد. یعنی زمانی که قیمتمان از میانگین متحرک ما فاصله ی خیلی زیادی بگیرد حالتی به وجود می آید که یا قیمت رنج می زند تا میانگین متحرک به آن برسد، یا در یک روند صعودی قیمت به سمت پایین نزول می کند تا با میانگین متحرک برخورد کند. این دو باید همیشه نزدیک به هم باشند و زمانی که از هم فاصله می گیرند یک سیگنال برای ماست زیرا جایی است که احتمال اصلاح و برگشت بازار زیاد است.
برای سیگنال گیری از این اندیکاتور، از دو میانگین متحرک تند (دوره ی تناوب کم) و میانگین متحرک کند (دوره ی تناوب زیاد) استفاده می کنیم. در این استراتژی هرگاه میانگین متحرک تند بالای میانگین متحرک کند قرار بگیرد روند صعودی خواهد بود و می توانیم آن را یک سیگنال خرید در نظر بگیریم. برعکس هرگاه میانگین متحرک تند زیر میانگین متحرک کند قرار بگیرد نشان دهنده ی این است که مومنتوم نزولی است.
تشخیص واگرایی در RSI:
یکی از محبوب ترین اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال اندیکاتور RSI است که جزو اندیکاتورهای نوسان نما یا اوسیاتورها دسته بندی می شود. RSI تعیین کننده ی جهت و قدرت نسبی بازار است.
خط 70 در RSI مرز اشتیاق خرید است. اگر RSI از 70 بالاتر برود به این معناست که دیگر اشتیاقی برای خرید وجود ندارد یا به بیان دیگر خرید در این ناحیه اشباع شده است. از طرف دیگر خط 30 مرز اشتیاق فروش است و هرگاه RSI وارد این ناحیه شود به این معناست که دیگر اشتیاقی برای فروش وجود ندارد و فروش در این ناحیه اشباع شده است. با توجه به این نکته هرگاه اندیکاتور خط 70 را به سمت پایین قطع کند تحت شرایطی یک سیگنال نزولی اصلاح قیمتی یا تغییر روند محسوب می شود. همچنین در صورتی که RSI خط 30 را به سمت بالا قطع کند تحت شرایطی یک سیگنال صعودی اصلاح قیمتی یا تغییر روند به شمار می رود.
روی این اندیکاتور می توان خط روند رسم کرد که شکسته شدن آن سیگنال بسیار مهمی برای تریدرها است. با شکسته شدن روند RSI این اخطار را دریافت می کنیم که روند اصلی بازار به احتمال بالا شکسته خواهد شد.
اگر قیمت در حال رشد باشد ولی قدرت روند کاهشی داشته باشد، این نشانه ای از اتمام روند صعودی و آغاز روند نزولی و به اصطلاح واگرایی بازار است. واگرایی به حالتی گفته می شود که در آن قیمت برخلاف اندیکاتور حرکت کند. واگرایی ها در کنار خط روند مهم هستند و سیگنالهایی که از واگرایی ها بدست می آیند جزو معتبرترین سیگنالهایی هستند که می توان از یک اندیکاتور گرفت.
اگر روی چارت با روند قیمتی صعودی، واگرایی دیدیم در صورتی اقدام به فروش می کنیم که امتداد خط روند هم شکسته شود. در روندهای صعودی قله ی بالاتر در قیمت و قله ی پایین تر در RSI به معنای بازگشت روند، و دره ی بالاتر در قیمت و دره ی پایین تر در RSI به معنای ادامه ی روند است.
همچنین اگر در نمودار RSI سه سقف یا سه کف یکسان ساخته شده باشد احتمال یک اصلاح قیمتی به وجود می آید.
تشخیص الگوی سر و شانه:
سر و شانه یک الگوی برگشتی است که شکلگیری آن یک نشانه ی قوی از شکستن روند در بازار است. الگوی سر و شانه ی سقف یا صعودی از سه قله (سقف قیمتی) تشکیل شده که قله ی میانی نسبت به دو قله ی دیگر بیشترین ارتفاع را دارد. قبل و بعد از قله ی میانی (head) شانه های متعددی می توانند شکل بگیرند. در الگوهای سر و شانه بین شانه ی چپ و سر باید واگرایی وجود داشته باشد. ایجاد واگرایی تاییدی بر تشکیل الگوی سر و شانه است.
این الگو زمانی اعتبار بیشتری دارد که دو قله ی کناری از نظر بازه ی زمانی و تغییرات قیمتی مشابه یکدیگر باشند. هرگاه بخواهید با استفاده از این الگو ترید انجام دهید، بعد از اینکه الگو را روی نمودار تشخیص دادید منتظر شکستن خط گردن بمانید؛ هرگاه قیمت با حرکت بسیار سریع و قوی ای خط گردن را بشکند و شما هنوز وارد معامله نشده باشید، منتظر پولبک (حرکت برگشتی) به خط گردن الگو بمانید و سپس وارد پوزیشن شوید. پس از شکسته شدن خط گردن و تایید آن، هدفی که نمودار دنبال می کند به اندازه ی اختلاف بازه ی قیمتی خط گردن و قله ی میانی خواهد بود. خط گردن می تواند کج باشد و زاویه داشته باشد و لزومی ندارد که حتما به صورت افقی کشیده شود؛ ولی این موضوع از اعتبار الگو می کاهد.
تشکیل این الگو در روند صعودی احتمال شکست روند و آغاز روند نزولی را افزایش می دهد؛ عکس این مطلب در مورد الگوی سر و شانه ی نزولی صادق است.
در انتها یادآور می شویم نکات ذکر شده در بالا به تنهایی اجازه ی ورود یا خروج به/از معامله به ما نمی دهند و باید با نکات دیگر تلفیق شوند چرا که ترکیب چند سیگنال میانگین رو به بالا در کنار هم احتمال برد ما در معاملات را افزایش خواهد داد.
DCA چیست؟ آشنایی با استراتژی میانگین گیری هزینه دلاری
آشنایی با استراتژی میانگین گیری هزینه دلاری
ارزهای دیجیتال مانند بیت کوین میتوانند نوسانات قیمت روزانه یا حتی ساعتی را تجربه کنند. مانند هر نوع سرمایه گذاری، نوسانات ممکن است باعث عدم اطمینان و ترس از دست دادن سرمایه شود. وقتی قیمت ها درگیر نوسان زیادی هستند، چگونه میتوانیم از سرمایه خود کسب میانگین رو به بالا سود کنیم و چه زمانی دست به خرید ارز دیجیتال بزنیم؟ بسیاری از سرمایهگذاران بهجای تلاش برای «زمانبندی بازار» از استراتژی میانگین گیری هزینه دلاری یا «DCA» برای کاهش تأثیر نوسانات بازار با سرمایهگذاری مقدار کمتری در یک دارایی استفاده میکنند. اما «DCA» یا استراتژی میانگین هزینه دلاری چیست؟
استراتژی میانگین گیری هزینه دلاری چیست؟
DCA یک استراتژی بلندمدت است که در آن یک سرمایه گذار به طور منظم مقادیر کمتری از دارایی را در میانگین رو به بالا یک دوره زمانی، بدون توجه به قیمت، خریداری میکند. به عنوان مثال، به جای اینکه ناگهان 1200 دلار را در بیتکوین سرمایه گذاری کنید، ماهانه به مدت 1 سال 100 دلار بیت کوین میخرید. برنامه DCA ممکن است در طول زمان تغییر کند و بسته به اهداف سرمایه گذار میتواند فقط چند ماه یا چندین سال طول بکشد.
اگرچه استراتژی میانگین گیری هزینه دلاری یک راه محبوب برای خرید بیت کوین است، اما منحصر به دنیای ارزهای دیجیتال نیست زیرا سرمایه گذاران سنتی برای دهه ها از این استراتژی برای مقابله با نوسانات بازار سهام استفاده میکنند.
مزایای استراتژی میانگین گیری هزینه دلاری چیست؟
استراتژی میانگین هزینه دلاری میتواند راهی موثر برای مدیریت ارزهای دیجیتال باشد. نکته کلیدی این است که مبلغی را انتخاب کنید که مقرون به صرفه باشد و بدون توجه به قیمت دارایی، به طور منظم سرمایه گذاری کنید. استراتژی میانگین گیری هزینه دلاری این پتانسیل این را دارد که هزینه خریدها را در طول زمان «متوسط» کند و تأثیر کلی کاهش ناگهانی قیمت ها را بر هر خریدی کاهش دهد؛ اگر قیمتها کاهش یابد، سرمایهگذاران DCA میتوانند طبق برنامهریزی، با پتانسیل کسب بازدهی با بهبود قیمتها، به خرید ادامه دهند.
چه زمانی DCA موثرتر از سرمایه گذاری یکجا است؟
استراتژی میانگین گیری هزینه دلاری میتواند به سرمایه گذار کمک کند تا با خیال راحت وارد بازار شود، از افزایش قیمت بلندمدت بهره مند شود و خطر حرکت نزولی قیمت را در کوتاه مدت به طور میانگین محاسبه کند. در شرایطی مانند موارد زیر، ممکن است استراتژی میانگین هزینه دلاری بازده قابل پیش بینی بیشتری را نسبت به سرمایه گذاری مقدار زیادی پول نقد به یکباره ارائه دهد:
- خرید دارایی که ممکن است در طول زمان ارزش آن افزایش یابد: اگر سرمایهگذار فکر میکند قیمتها در شرف کاهش هستند اما احتمالاً در بلندمدت بهبود مییابند میتوانند از DCA برای سرمایهگذاری نقدی در مدت زمانی که فکر میکنند حرکت نزولی اتفاق میافتد استفاده کنند. اگر حق با آنها باشد، از خرید دارایی ها با قیمت کمتر سود میبرند. اما حتی اگر اشتباه کنند، با افزایش قیمت، سرمایه گذاری سودآوری در بازار خواهند داشت.
- پوشش ریسک از طریق نوسانات: استراتژی میانگین گیری هزینه دلاری سرمایه گذاران را در طول زمان از خطر نوسانات قیمت حفظ میکند. زمانی که یک بازار نوسان قیمت را تجربه میکند، هدف این استراتژی این است که هر گونه افزایش یا کاهش چشمگیر در پرتفوی را به طور میانگین محاسبه کند و از حرکت قیمت در هر جهت اندکی بهره مند شود.
- اجتناب از FOMO و معاملات هیجانی: استراتژی میانگین گیری هزینه دلاری یک رویکرد مبتنی بر قانون برای سرمایه گذاری است. اغلب، معامله گران مبتدی در دام معاملات هیجانی میافتند و این کار سرمایهگذاران را به مدیریت ناکارآمد پرتفوی سوق میدهد.
استراتژی DCA در عمل چگونه کار میکند؟
البته موفقیت هر استراتژی حتی DCA همچنان به آنچه در بازار اتفاق میافتد بستگی دارد. برای نشان دادن، بیایید مثالی را با استفاده از قیمتهای دنیای واقعی بررسی کنیم. اگر از 18 دسامبر 2017 هر هفته 100 دلار در بیت کوین سرمایه گذاری میکردید (نزدیک به اوج قیمت آن سال)، در مجموع 16300 دلار سرمایه گذاری کرده بودید. اما در 25 ژانویه 2021، پرتفوی شما تقریباً 65000 دلار ارزش دارد (بازگشت سرمایه بیش از 299٪).
استراتژی DCA در عمل چگونه کار میکند؟
اگر همان مبلغ 16300 دلار را گرفته بودید و همه آن را در 18 دسامبر 2017 سرمایه گذاری میکردید، در طول دو سال اول نزدیک به 8000 دلار ضرر می کردید. اگرچه پورتفولیوی شما بهبود مییابد، اما در این مدت توانایی ترکیب کردن سود خود را از دست داده اید و حتی ممکن است از فروش بیت کوین خود با ضرر بترسید.
حالا فرض کنید یک سال صبر کرده اید و هر ماه بین دسامبر 2018 و دسامبر 2020، 200 دلار در بیت کوین سرمایه گذاری کرده اید. در این مورد، در سال 2020، مجموعه دارایی شما بیش از 13000 دلار خواهد بود، در حالی که 23000 دلار حاصل از سرمایه گذاری یکجا است. این سرمایه گذاری سود بیشتری برای شما به همراه خواهد داشت، اما ریسک بیشتری نیز دارد زیرا هر گونه تغییر قیمت قابل توجه پس از تاریخ سرمایه گذاری اولیه، بر کل سرمایه گذاری شما تاثیر میگذارد.
سخن پایانی
استراتژی میانگین گیری هزینه دلاری یک روش خوب برای محافظت از دارایی شماست. این روش معاملاتی به عنوان یک انتخاب بالقوه مطمئن تر برای سرمایه گذاران، کار میکند تا ریسک متضرر شدن شما به دلیل نوسانات کوتاه مدت قیمت را کاهش دهد. برای اینکه بدانید آیا DCA استراتژی مناسبی برای شما است، مهم است که در مورد شرایط سرمایه گذاری منحصر به فرد خود فکر کنید. همیشه بهتر است قبل از اتخاذ یک استراتژی سرمایه گذاری جدید با یک متخصص مالی مشورت کنید.
میانگین متحرک نمایی (EMA) در تحلیل تکنیکال چیست؟
یک میانگین متحرک نمایی (Exponential Moving Average – EMA) یک نوع از میانگینهای متحرک (Moving averages – MA’s) میباشد که به اطلاعات اخیر بازار نسبت به اطلاعات قدیمیتر وزن و اهمیت بیشتری میدهد.
میانگین متحرک نمایی همچنین به یک میانگین متحرک وزندار نیز اطلاق میگردد. یک میانگین متحرک وزندار واکنش بیشتری نسبت به تغییرات اخیر قیمت نسبت به میانگینهای متحرک ساده (Simple Moving Averages – SMA) نشان میدهد.
میانگینهای متحرک ساده، نسبت به تمامی اطلاعات قیمت – چه اطلاعات اخیر و چه اطلاعات سابق قیمت – واکنش یکسانی نشان میدهد.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد میانگین متحرک میتوانید از مطلب آموزشی «میانگین متحرک در تحلیل تکنیکال چیست؟» دیدن نمایید.
نکات کلیدی:
- میانگین متحرک نمایی یک میانگین متحرک میباشد که وزن و اهمیت بیشتری نسبت به اطلاعات اخیر قیمتی نشان میدهد.
- مانند تمامی میانگینهای متحرک، این اندیکاتور تکنیکال بهمنظور تولید سیگنالهای خرید یا فروش (Buy or sell signals) بر اساس تقاطعهای پیش آمده، و همچنین واگراییهایی در رابطه با میانگینهای تاریخی قیمت را به ما میدهد.
- معاملهگران معمولاً از انواع متفاوتی از میانگینهای متحرک نمایی استفاده میکنند، مانند میانگینهای متحرک نمایی دهروزه، پنجاهروزه، و یا حتی میانگینهای متحرک نمایی دویستروزه.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد واگرایی میتوانید از مطلب آموزشی «واگرایی در تحلیل تکنیکال چیست؟» دیدن نمایید.
فرمول میانگینهای متحرک نمایی
فرمول میانگینهای متحرک نمایی
در حالی که انتخابات زیادی برای ضریب هموارسازی وجود دارد، اما معمولاً از ضریب هموارسازی 2 (Smoothing = 2) استفاده میشود.
این ضریب هموارسازی به آخرین اطلاعات قیمتی وزن بیشتری میدهد. اگر ضریب هموارسازی افزایش یابد، باز هم وزن داده شده به اطلاعات اخیر قیمتی افزایش یافته و تأثیر آنها بر میانگینهای متحرک نمایی بیشتر خواهد شد.
محاسبه میانگینهای متحرک نمایی
محاسبه میانگینهای متحرک نمایی (مرجع) نیاز به ملاحظات بیشتری نسبت محاسبه کردن میانگینهای متحرک ساده دارد.
در نظر بگیرید که شما میخواهید از اطلاعات قیمتی بیستروز برای محاسبه میانگین متحرک نمایی استفاده کنید.
بنابراین، شما باید تا روز بیستم صبر کنید تا میانگین متحرک سادهتان را بدست آورید. در روز بیستویکم، شما میتوانید از میانگین متحرک ساده برای روز قبل بهعنوان اولین میانگین متحرک نمایی روز قبل استفاده نمایید.
محاسبهٔ میانگین متحرک ساده آسان است. این محاسبات بدین شرح انجام میشوند: جمع قیمتهای بسته شدن سهام در طی روزهای منتخب، تقسیم بر تعداد رصدهای (observations) انجام شده در آن روز.
برای مثال، یک میانگین متحرک ساده بیستروزه تنها برابر با جمع قیمتهای پایانی بیست روز اخیر است که تقسیم بر بیست شدهاند.
سپس، شما باید ضریب وزندهندهٔ میانگینِ متحرک نمایی (Multiplier for smoothing – Weighting – the EMA) را محاسبه کنید، که معمولاً بهشکلِ این فرمول محاسبه میگردد:
برای محاسبه یک میانگین متحرک نمایی بیستروزه، ضریب هموارسازی ما باید برابر با 0.0952 = [(20+1)/2] باشد. در نهایت، فرمولی که در ادامه آمده است برای محاسبهٔ میانگینِ متحرک نمایی به کار میرود:
(EMA = Closing price x multiplier + EMA (previous day) x (1-multiplier
میانگین متحرک نمایی = (قیمت بسته شدن × ضریب) + (میزان میانگین متحرک نمایی روز قبل × (1- ضریب))
میانگین متحرک نمایی به قیمتهای اخیر وزن بیشتری میدهد، در حالی که میانگین متحرک ساده مقدار وزنی یکسان را برای همهٔ اطلاعات قیمتی در نظر میگیرد.
این وزندهی به قیمتهای اخیر تأثیرات بیشتری را در میانگینهای میانگین رو به بالا متحرک نمایی کوتاه مدت (Shorter – period EMA’s)، نسبت به میانگینهای متحرک نمایی بلندمدت اعمال میکند.
برای مثال، یک ضریب هموارسازی 18/18 درصدی به قیمتهای اخیر یک میانگین متحرک نمایی دهروزه اعمال شده است، در حالی که این وزن تنها برابر 9/52 درصد یک میانگین متحرک نمایی بیستروزه میباشد.
بهطور کلی، انواع متفاوت میانگینهای متحرک که از قیمتهای باز شدن، بسته شدن، بالاترین قیمت و یا قیمت میانی روز بهجای قیمت پایانی روز استفاده میکنند، وجود دارد.
میانگین متحرک نمایی، منبع: Investopedia
میانگینهای متحرک نمایی چه چیزهایی را به ما میگویند؟
میانگینهای متحرک نمایی دوازدهروزه و بیستوششروزه در تحلیل کوتاهمدت از پُرکاربردترین میانگینهای متحرک میباشند.
میانگینهای متحرک دوازده و شانزدهروزه برای استفاده در ساخت اندیکاتورهایی مانند «اندیکاتورهای همگرایی و واگرایی میانگینهای متحرک -Moving average convergence divergence – MACD» و «اندیکاتور نوسانسنج درصد قیمتی – Percentage Price oscillator – PPO» استفاده میشود.
بهطور کلی، اندیکاتورهای میانگین متحرک میانگین رو به بالا میانگین رو به بالا نمایی پنجاهروزه و دویستروزه بهعنوان نشانگرهایی جهت شناسایی روندهای طولانی مدت استفاده میشوند.
زمانی که قیمت میانگین متحرکی نمایی دویستروزه را رد میکند، یک سیگنال در مورد بازگشت روند (Trend Reversal) صادر میشود.
معاملهگرانی که از تحلیل تکنیکال برای یافتن موقعیتهای معاملاتی استفاده میکنند، استفاده از میانگینهای متحرک را بسیار کاربردی میبینند؛ البته در صورتی که از آنها درست استفاده شود.
با این وجود، آنها همچنین متوجه این موضوع میشوند که سیگنالهای تولیدشده توسط این میانگینهای متحرک ممکن است بهصورت نادرستی تفسیر گردند. تمامی میانگینهای متحرکهای استفاده شده در تحلیل تکنیکال، بهمانند بسیاری از انواع اندیکاتورها؛ دچار تأخیر (Lagging) میباشند.
درنتیجه، استنتاجهای انجامشده از اعمال کردن یک میانگین متحرک در یک نمودار خاص بازاری باید قادر باشد تا یک حرکت در قیمت را تأیید کرده و یا میزان قدرت آن را نشان دهد.
زمان مناسب برای ورود به بازار معمولاً زودتر از موقعی رخ میدهد که میانگینهای متحرک بهشما تغییرات در بازار را نشان میدهند.
یک میانگین متحرک نمایی بهمنظور کم کردن اثرات این تأخیر در برخی از شرایط مورد استفاده قرار میگیرد. از آنجایی که میانگینهای متحرک نمایی در محاسبات خود به آخرین دیتاهای ورودی، وزن بیشتری میبخشد؛
باعث شدیدتر نشان داده شدن حرکات اخیر قیمت میشود و بههمین دلیل میانگینهای متحرک نمایی نسبت به اطلاعات آخر قیمت حساسیت بیشتری دارند. این موضوع مطلوبی بهخصوص در هنگام استفاده از میانگینهای متحرک نمایی برای پیدا کردن سیگنال ورودی به یک معامله میباشد.
به مانند دیگر اندیکاتورهای میانگین متحرک، میانگینهای متحرک نمایی در بازارهای رونددار (Trending Markets) بسیار بهتر کار میکند.
زمانی که بازار در یک روند صعودی و مداوم رو به بالا میباشد، میانگین متحرک نمایی نیز خطی رو به بالا است و یا در حالت عکس، میانگین متحرک نمایی در بازارهای نزولی خطی رو به پایین خواهد بود.
یک معاملهگر هوشیار به ارتباط بین جهت خط میانگین متحرک نمایی و نرخ تغییرات هر یک از کندلها با کندل بعدی توجه میکند.
برای مثال، در نظر بگیرید که حرکات قیمتی در یک روند صعودی شروع به تضعیف شدن میکند و بازگشت قیمتی رخ میدهد.
از دیدگاه هزینه فرصت (Opportunity cost) ممکن است این زمان زمانِ مناسبی برای انجام سرمایهگذاریهای بیشتر (More bullish investments) باشد.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد بازگشت قیمتی میتوانید از میانگین رو به بالا مطلب آموزشی «بازگشت قیمتی در تحلیل تکنیکال چیست؟» دیدن نمایید.
مثالهایی از نحوه استفاده میانگینهای متحرک نمایی
میانگینهای متحرک نمایی معمولاً بههمراه دیگر اندیکاتورهای تکنیکال برای تأیید کردن حرکات مهم قیمتی در بازار و همچنین سنجیدن اعتبار آنها استفاده میشود.
برای معاملهگرانی که به صورت کوتاهمدت و روزانه کار کرده و در بازارهایی با حرکات سریع معامله میکنند، میانگینهای متحرک نمایی کاربردهای بیشتری دارند.
معمولاً معاملهگران از میانگینهای متحرک نمایی برای تأیید معامله خود استفاده میکنند. اگر یک میانگین متحرک نمایی در یک نمودار روزانه نشان از یک روند صعودی قدرتمند دهد، ممکن است استراتژی یک معامله روزانه، تنها معامله کردن در جهت خرید باشد.
تفاوت بین میانگین متحرک نمایی و میانگین متحرک ساده
تفاوت اصلی بین میانگینهای متحرک نمایی و میانگین متحرک ساده در حساسیتی است که هر یک از آنها نسبت به اطلاعات بهکار رفته در آنها نشان میدهند.
بهطور دقیقتر، میانگینهای متحرک نمایی وزن بیشتری به اطلاعات اخیر قیمتی میدهند، در حالی که میانگینهای متحرک ساده وزن یکسانی را نسبت به تمامی اطلاعات ورودی میدهند.
این دو میانگین شبیه بهیکدیگر هستند زیرا که هر دوی آنها به شیوه یکسان تفسیر میشوند و هر دویشان نیز توسط معاملهگران تکنیکال برای هموار کردن نوسانات قیمتی مورد استفاده قرار میگیرند.
از آنجایی که میانگینهای متحرک نمایی وزن بیشتری را بر اطلاعات اخیر قیمتی نسبت به اطلاعات قدیمی آن قرار میدهند، نسبت به آخرین تغییرات قیمتی واکنش بیشتری را نشان میدهند.
در حالی که چنین واکنشهای سنگینی را از میانگینهای متحرک ساده شاهد نخواهیم بود. این باعث بهروزتر بودن میانگینهای متحرک نمایی نسبت به میانگینهای متحرک ساده میشود و به ما این توضیح را میدهد که چرا استفاده از این نوع میانگینهای متحرک در بین بسیاری از معاملهگران رایجتر است.
محدودیتهای میانگینهای متحرک نمایی
بهطور واضح مشخص نیست که در چه زمانی باید تأکید بیشتری بر روی اطلاعات قیمتی روزهای اخیر در بازهٔ زمانی داده شده داشته باشیم.
بسیاری از معاملهگران باور دارند که اطلاعات جدید، وضعیت کنونی روند و یا سهم را بهتر از اطلاعات قدیمی آن نشان میدهند.
در همین حین، دیگر افراد این احساس را دارند که وزندهی بیش از حد به اطلاعات اخیر، ممکن است نوعی تعصب را بهوجود بیاورد که این خود منجر به ایجاد اخطارهای غلط میگردد.
بهطور مشابه، میانگین متحرک نمایی بهطور کامل بر روی اطلاعات تاریخی اتکا دارد. بسیاری از اقتصاددانان باور دارند که بازارها بهصورت بهینه (Efficient market hypothesis) رفتار میکنند، این بدین معنی است که قیمتهای کنونی بازار تمامی اطلاعات در دسترس و مورد نیاز را از قبل در خود بازتاب کردهاند.
اگر بازارها نیز در واقع بهینه باشند، استفاده از اطلاعات تاریخی نمیتواند به ما چیزی را در مورد جهت حرکت آینده قیمت بگوید.
اگر علاقه مند به یادگیری بیشتر در این حوزه هستید میتوانید از نقشه راهنمای دیجی کوینر به نام «درخت یادگیری» دیدن نمایید که از نقطه ابتدایی تا انتهای مسیر را ریل گذاری کرده است.
شما با مطالعه درخت یادگیری تا حد مطلوبی دانش خود را افزایش دادهاید اما برای حرفه ای شدن و انجام معاملات در این بازار نیاز به یک راهنمای مجرب و با تجربه دارید.
مجموعه دیجی کوینر بر آن است که با برگزاری کلاسهای آموزشی تجریبات چند ساله خود را در اختیار هم وطنان عزیز قرار دهد تا در این بحران اقتصادی بتوانند در آمد دلاری کسب نمایند. (تاریخ برگزاری کلاسها متعاقبا از طریق وبسایت اعلام خواهد شد.)
تیم تحریریه دیجی کوینر
این مقاله به کوشش هیئت تحریریه دیجی کوینر تولید شده است. تک تک ما امیدواریم که با تلاش خود، تاثیری هر چند کوچک در آگاه سازی فعالان حوزه رمز ارزها و بازارهای مالی داشته باشیم.
نحوه استفاده از اندیکاتور میانگین متحرک
میانگین متحرک یا مووینگ اوریج یکی از سادهترین و در عین حال محبوبترین اندیکاتورها برای شناسایی روند بازار و موقعیت ورود و خروج محسوب میشود. اما همین اندیکاتور ساده نکات فراوانی را در خود جای داده است و در مواقعی نیز میتواند گمراهکننده و نامعتبر باشد. در این مقاله میکوشیم که نحوۀ استفاده از اندیکاتور میانگین متحرک را برایتان بازگو کنیم.
اندیکاتور میانگین متحرک چیست؟
اندیکاتور میانگین متحرک (Moving Average) یا به اختصار MA ابزاری ساده برای تحلیل تکنیکال است که با بهروزرسانی پیوستۀ میانگین قیمت، دادههای قیمت را هموار میسازد. شاخص میانگین متحرک در یک دورۀ زمانی خاص 10 روزه، 20 دقیقه، 30 هفته یا هر بازۀ زمانی که تریدر انتخاب کند، به دست میآید. استفاده از میانگین متحرک و همچنین امکان استفاده از انواع مختلف آن در معامله، مزایا و فوایدی دارد. استراتژیهای مربوط به میانگین متحرک محبوباند و میتوانند بر حسب تایمفریم، برای سرمایهگذاران بلندمدت و هم برای تریدرهای کوتاهمدت مناسب باشند.
چرا از اندیکاتور میانگین متحرک استفاده میشود؟
شاخص میانگین متحرک به کاهش میزان نویز (Noise) در نمودار قیمت کمک میکند.
اگر میانگین متحرک به سمت بالا زاویه داشته باشد، قیمت در حال حرکت به پایین و اگر به سمت پایین زاویه پیدا کند، قیمت، روی هم رفته، در حال حرکت به پایین است. در صورتی که میانگین متحرک از پهلو و کنار در حال حرکت باشد، به این معنا است که قیمت احتمالاً در محدودهای در حال نوسان است.
حمایت و مقاومت میانگین متحرک
شاخص میانگین متحرک همچنین میتواند به عنوان سطوح مقاومت یا حمایت عمل کند. همانطور که در نمودار زیر نشان داده شده است، میانگین متحرک 50 روزه، 100 روزه یا 200 روزه در یک خط روند صعودی، میتواند به عنوان یک سطح حمایت عمل کند. زیرا در این حالت، میانگین همچون میانگین رو به بالا یک کف حمایتی رفتار میکند؛ در نتیجه قیمت به آن برخورد کرده و به بالا میرود. ممکن است یک میانگین قیمت در خط روند نزولی، به عنوان یک سطح مقاومت عمل کند؛ همانند یک سقف که قیمت به سطح آن برخورد کرده و مجدداً به سمت پایین حرکت میکند.
باید توجه داشت که قیمت همیشه میانگین متحرک یا مووینگ اوریج را مد نظر قرار نخواهد داد بلکه ممکن است که کمی از آن عبور کند یا پیش از رسیدن به آن توقف کرده و خلاف جهت قبل خود حرکت کند.
به عنوان یک قاعدۀ کلی، اگر قیمت بالاتر از میانگین متحرک باشد، روند صعودی و اگر پایینتر از میانگین متحرک قرار بگیرد، روند نزولی است. از آنجایی که میانگین متحرک میتواند مدت متفاوتی داشته باشد، در نتیجه یک میانگین متحرک ممکن است نمایانگر روندی صعودی و میانگین متحرک دیگری نشاندهندۀ روندی نزولی باشد.
ساختار و انواع میانگین متحرک
شاخص میانگین متحرک به روشهای مختلفی محاسبه میشود. یک میانگین متحرک سادۀ 5 روزه، قیمت بسته شدۀ 5 روز اخیر را جمع کرده و با تقسیم حاصل آن بر عدد 5، برای هر روز میانگینی جدید ایجاد میکند.
میانگین متحرک نمایی (Exponential moving averages) از دیگر انواع رایج شاخص میانگین متحرک است. محاسبۀ آن پیچیدهتر است؛ زیرا برای قیمتهای اخیر وزن بیشتری در نظر میگیرد. اگر یک میانگین متحرک ساده میانگین رو به بالا 50 روزه و یک میانگین متحرک نمایی 50 روزه را در یک نمودار رسم کنید، متوجه خواهید شد که میانگین متحرک نمایی در مقایسه با میانگین متحرک ساده، واکنش سریعتری نسبت به تغییرات قیمت نشان میدهد؛ زیرا در آن وزن دادههای قیمتی اخیر بیشتر است.
نرمافزارهای نموداری و پلتفرمهای معاملاتی، خودشان محاسبات مربوط به میانگین متحرک را انجام میدهند و برای استفاده از آن نیازی به محاسبات دستی ریاضی نیست.
هیچ کدام از انواع میانگین متحرک نسبت به نوع دیگر برتری ندارد. ممکن است زمانی میانگین متحرک نمایی برای یک سهم یا بازار مالی مناسب باشد اما زمانی دیگر میانگین متحرک ساده مناسبتر باشد. تایم فریم انتخابی نقشی اساسی در مؤثر بودن میانگین متحرک (صرفنظر از نوع آن) ایفا میکند.
سیگنال خرید و فروش اندیکاتور میانگین متحرک یا مووینگ اوریج
تقاطع (Crossover)، یکی از استراتژیهای اصلی میانگین متحرک است. اولین نوع آن تقاطع قیمت با میانگین متحرک است که سیگنالی برای تغییر بالقوۀ روند (trend) محسوب میشود.
استراتژی دیگر، افزودن دو میانگین متحرک به یک نمودار است: یکی کوتاهمدتتر و دیگری بلندمدتتر. هنگامی که میانگین سبکتر میانگین دیگر را رو به بالا قطع میکند، به منزلۀ یک سیگنال خرید است؛ زیرا حاکی از آن است که روند در حال تغییر به سمت بالا است. این حالت «تقاطع طلایی» نامیده میشود.
هنگامی که میانگین کوتاهتر میانگین بلند را از بالا به پایین قطع کند، به معنی سیگنال فروش است که نشان میدهد روند در حال نزول است. این حالت «تقاطع مرگ» نامیده میشود.
نکات قابل توجه اندیکاتور میانگین متحرک
مدتزمان میانگین متحرک
مدتزمانهای رایج برای میانگین متحرک، 10، 20، 50، 100 و 200 روز هستند. این مدتهای متفاوت میتواند بسته به افق زمانی معاملهگر به تایم فریم نمودار افزوده شود (به صورت دقیقهای، روزانه، هفتگی و غیره).
میانگین متحرکی با تایمفریم کوتاه، نسبت به میانگینی با تایمفریم بلندتر، واکنش سریعتری به تغییرات قیمت نشان میدهد. در نمودار زیر نشان داده شده که میانگین متحرک 20 روزه بیشتر از میانگین 100 روزه قیمت را تعقیب کرده است.
میانگین 20 روزه برای تحلیل تکنیکال مفیدتر است؛ زیرا قیمت را دقیقتر دنبال میکند و در نتیجه نسبت به میانگین بلندمدتتر وقفۀ کمتری ایجاد میشود. میانگین متحرک 100 روزه بیشتر برای معاملهگران بلندمدت مفید است.
وقفه، مدتزمانی است که طول میکشد تا یک میانگین متحرک برای یک حرکت معکوس بالقوه (Riversal) سیگنال صادر کند. به عنوان قاعدهای کلی به یاد داشته باشید زمانی که قیمت بالای میانگین متحرک است، روند، صعودی تلقی میشود. در نتیجه اگر قیمت از میانگین متحرک پایینتر بیاید، به این معنی است که سیگنال حرکت معکوس بالقوه بر اساس آن میانگین متحرک صادر شده است. یک میانگین متحرک 20 روزه سیگنال بازگشتی بیشتری نسبت به میانگین متحرک 100 روزه صادر میکند.
میانگین متحرک میتواند مدتهای مختلفی داشته باشد. تنظیم میانگین متحرک باعث میشود که سیگنالهای دقیقتری روی دادههای تاریخی صادر شود و ممکن است که به ایجاد سیگنالهایی بهتر در آینده کمک کند.
معایب میانگین متحرک یا مووینگ اوریج
میانگین متحرک بر اساس دادههای تاریخی محاسبه میشود و در محاسبه، ماهیتاً چیزی قابل پیشبینی نیست. بنابراین نتایج مورد استفاده میانگین متحرک میتواند تصادفی باشد. در بعضی مواقع به نظر میرسد که بازار به میانگین متحرک، سطوح حمایت-مقاومت و سیگنالهای معاملاتی توجه دارد و زمانی دیگر به این اندیکاتورها توجهی ندارد.
مشکل اصلی در اینجا است که اگر عملکرد قیمت پیوسته تغییر کند، ممکن است در این حالت قیمت به عقب و جلو حرکت کند و چندین حرکت بازگشتی روند یا سیگنالهای معاملاتی صادر نماید.
وقتی چنین حالتی رخ میدهد، بهتر است میانگین متحرک را کنار بگذارید یا از اندیکاتور دیگری برای تشخیص روند استفاده کنید. چیز دیگری که میتواند در مورد تقاطع میانگینهای متحرک رخ دهد هنگامی است که میانگینها برای مدتی در هم فرو رفته و با هم قاطی میشوند که به زیانهای معاملاتی متعددی میانجامد.
میانگین متحرک در شرایط روندیِ قوی کاملاً خوب کار میکند اما در شرایط متلاطم یا نوسانی ضعیف است. تنظیم تایمفریم میتواند به صورت موقت مشکل را حل کند، اگرچه در برخی موارد این مشکلات، صرف نظر از تایمفریم انتخابیِ میانگین متحرک رخ میدهد.
سخن پایانی
میانگین متحرک یا مووینگ اوریج با هموار کردن دادههای قیمتی و ایجاد یک خط جاری، کار را برای ما آسان میکند. در واقع میانگین قیمت باعث میشود که روند کلی حاکم بر بازار را راحتتر ببینیم. از آنجایی که قیمت روزهای اخیر در میانگین متحرک نمایی وزن بیشتری دارد، لذا سریعتر از میانگین ساده به قیمت واکنش نشان میدهد. این امر در بعضی مواقع میتواند مفید و در مواردی دیگر میتواند گمراهکننده باشد و به سیگنالهای غیرواقعی منجر شود. یک میانگین سبکتر، واکنش بیشتری نسبت به تغییرات قیمت از خود نشان میدهد. تقاطع میانگین متحرک، استراتژی رایجی برای ورود و خروج به حساب میآید. میانگین متحرک همچنین میتواند مناطقی را که مستعد سطوح مقاومت و حمایت هستند مشخص کند. میانگین متحرک همیشه بر اساس دادههای تاریخی ساخته میشود و میتواند به سادگی میانگین قیمت را در کل یک بازۀ زمانی نشان دهد.
دیدگاه شما